گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 142 تا 152 ] ....



ص : 170
اشاره
سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ إِلی صِ راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 142 ) وَ
کَ ذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَ هِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَۀَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ
یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَي اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِ یعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ
رَحِیمٌ ( 143 ) قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَۀً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا
وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ( 144 ) وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا
الْکِتابَ بِکُلِّ آیَۀٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُ هُمْ بِتابِعٍ قِبْلَۀَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ
( إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ( 145 ) الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 146
الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ( 147 ) وَ لِکُ لٍّ وِجْهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ
عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 148 ) وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
149 ) وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّۀٌ إِلَّا )
الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 150 ) کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ
( آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ( 151
( فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ ( 152
ص: 173
[سوره البقرة ( 2): آیه 142 ] .... ص : 173
اشاره
( سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِي مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 142
ترجمه و شرح .... ص : 173
صفحه 98 از 286
این آیه و آیه بعد براي آماده ساختن مسلمانان براي تغییر قبله است و پیدا است که مردم نادان از حکمت اینکه چرا خدا فرمان داد
تا مسلمانان رو بقبله مخصوص خویش بایستند چیزي نمیفهمند لذا میگویند چرا مسلمین از قبله پیشین خود دست کشیدند و بسوي
کعبه نماز میخوانند البته این گفتار از جمود ذهن و کوتاهی اندیشه است که عنایت خدا را محدود به جهت و مکانی پندارند در
صورتی که سؤال، باید از محدودیت بیک جهت شود نه از تغییر جهت مگر ذات مقدس خدا و عنایات او محدود به جهتی میباشد؟
لذا خداوند متعال در ضمن یک قاعده اساسی جواب میدهد که همه جا نمازگاه است و هر کجا بخدا رو کنند قبله است و هیچ
نباید مایه شگفتی شود که خداوند فرمان دهد تا بندگانش باین نقطه یا آن نقطه رو کنند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی ما، در موقع تحویل قبله از بیت المقدس بسوي کعبه ص: 174
بزودي نابخردان و سبکمغزان یهود و نصاري و مشرکین خواهند گفت چه چیز پیغمبر و اتباع او را از قبلهاي که بدانسو نماز
میخوانند برگردانید شما اي پیامبر گرامی بآنها جواب بده که خاور و باختر و سراسر زمین از آن خدا است و همه جا براي او
یکسان است و بهر سو رو کنیم آنجا روي خدا است منتهی گاهی صلاح و مصلحت بندگان در این است که در موقع نماز بمکان
معینی رو آورند که شما بحکمت آن آگاه نیستید و گر نه کعبه و بیت المقدس هر دو از سنگ و خاك بوده و هیچکدام مکانی
براي خداوند متعال نیست و خداوند هر که را بخواهد براه راست و باحکام دین خود رهبري میفرماید لذا تعیین بیت المقدس براي
قبله و تحویل آن بکعبه بامر خدا و بمصلحت مسلمین بوده است و کسی نمیتواند بخداوند متعال اعتراض نماید.
(142)
ص: 175
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 175
سالها میبود روي اقدسش در عبادت سوي بیت المقدسش
هود گفتند ار نداریم امتیاز چون گذاري تو بقبله ما نماز
ما مقدم بودهایم از روي دین هر مقدم فضل او باشد یقین
تنگدل شد احمد کامل شهود از سخنهاي غمانگیز یهود
روز دیگر جبرئیل اندر قیام کرد رویش جانب بیت الحرام
مشرکان گفتند آخر ز امتیاز سوي دین اوّلش گردید باز
یا منافق پیشهگان از مسلمین بودشان این گفتگو از حقد و کین
لا جرم این آیت از ربّ الاحد گشت نازل که گروهی بیخرد
زود باشد در میانشان گفتگو که شما از قبله گرداندید رو
این چنین گویند کاین اسلامیان منحرف گشتند از قبله عیان
گر مراد از دین خود مییافتند رو ز قبله خویش چون برتافتند
این سفیهان عقلشان بر ظاهر است بر حقایق نارسا و قاصر است
از خفاف عقل و هم از ابلهی نیستشان ز اسلام و توحید آگهی
عقلشان را گر نبودي اعوجاج با تو از هر ره نکردند احتجاج
(142)
صفحه 99 از 286
ص: 176
شأن نزول .... ص : 176
بعضی از مفسرین از جمله صاحب تفسیر کشف الاسرار در سبب نزول این آیه مبارکه نوشتهاند: پیغمبر اکرم اول بطرف کعبه نماز
میخواند هنگامیکه بمدینه هجرت فرمودند دستور آمد که بطرف بیت المقدس که قبله یهودیان بود نماز بخواند پس از مدتی دوباره
دستور آمد که بطرف کعبه نماز بگذارد مشرکین و یهودیان گفتند محمّد صلّی اللّه علیه و آله از قبله پدران خود منصرف شده بود
اکنون دوباره به قبله پدران برگشته بنابراین بآئین پدران نیز باز خواهد گشت سپس این آیه نازل گردید. و منظور از سفهاء در این
آیه مشرکین مکه و یهودیان مدینه میباشد ولی قاضی بیضاوي گر چه براي این آیه شأن نزولی نقل نکرده لیکن میگوید منکرین قبله
که از آنها تعبیر به سفهاء گردیده عبارت بودند از منافقین و یهود و مشرکین.
ولی سدي معتقد است که سبب نزول این آیه استهزاء و طعن منافقین بود که پس از تحویل قبله در باره رسول اکرم انجام میدادند
لیکن مرحوم طبرسی در مجمع البیان شأن نزول این آیه را از ابن عباس چنین نقل میکند که یهودیان پس از تحویل قبله به پیغمبر
اکرم گفتند تو بیا به قبله ما نماز بخوان تا ما هم ترا متابعت و پیروي کنیم و منظورشان نیز از این سخن ایجاد فتنه و امتحان پیغمبر
اکرم بود.
ص: 177
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 177
قوله تعالی ما وَلَّاهُمْ.
تولیۀ- اگر با عن باشد بمعنی اعراض و اگر با الی باشد بمعنی رو کردن و اگر با دو حرف مذکور متعدي بمفعول ثانی باشد بمعنی
برگرداندن و متوجه کردن میآید و در صورت تعدي بدو مفعول بمعنی سرپرست و غیره میآید چنانکه در آیه 7 سوره لقمان
میفرماید:
وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا وَلَّی مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها.
و از این ماده است:
ولی- بمعنی سرپرست و اداره کننده امر، دوست و یاري کننده چنانکه در آیه 257 سوره بقره میفرماید:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا.
تولی- بمعنی روي گرداندن، دوست اخذ کردن، سرپرست میآید چنانکه در آیه 82 سوره آل عمران میفرماید:
فَمَنْ تَوَلَّی بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.
مولی یعنی سرپرست، مالک عبد، صدیق، غلام چنانکه در آیه 40 سوره انفال میفرماید:
فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ. ص: 178
اولی- نزدیکتر، سزاوارتر چنانکه در آیه 6 سوره احزاب میفرماید:
النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ.
ولایۀ- بفتح اول و کسر آن یعنی سرپرستی، حاکمیت، نصرت، چنانکه در آیه 44 سوره کهف میفرماید:
صفحه 100 از 286
هُنالِکَ الْوَلایَۀُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً.
والی- یعنی حاکم، سرپرست، رئیس قوم چنانکه در آیه 11 سوره رعد میفرماید:
وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی بازگشتن چنانکه در آیه 79 سوره اعراف میفرماید: )
فَتَوَلَّی عَنْهُمْ- یعنی چون علائم عذاب پدیدار گردید صالح از ایمان قوم خود ناامید شده باز گشت.
2) بمعنی پذیرفتن چنانکه در آیه 89 سوره نساء میفرماید: )
فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّی یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ.
3) بمعنی روي گرداندن چنانکه در آیه 174 سوره صافات میفرماید: )
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّی حِینٍ ص: 179
4) بمعنی گریزان شدن چنانکه در آیه 25 سوره توبه میفرماید: )
ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ یعنی شما در جنگ حنین بیجهت همگی رو بفرار نهادید.
5) بمعنی به کار کسی برخاستن، تهمت زدن چنانکه در آیه 11 سوره نور میفرماید: )
وَ الَّذِي تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ.
یعنی هر کس از منافقان مرتکب چنین تهمت و بهتان بزرگ گشت یعنی تهمت کار ناشایست به عایشه زد به عذابی شدید معذب
خواهد شد.
ص: 180
[سوره البقرة ( 2): آیه 143 ] .... ص : 180
اشاره
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَ هِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَۀَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ
یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاَّ عَلَی الَّذِینَ هَدَي اللَّهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِ یعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ
( رَحِیمٌ ( 143
ترجمه و شرح .... ص : 180
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که ما دین اسلام و ملت حنیف ابراهیم را در حد وسط قرار دادیم زیرا تعلیمات و
قوانین و مقررات آن طوري ترتیب و تنظیم یافته که هم فضائل جسمانی را در بردارد و هم اخلاق و ملکات نفسانی را تصفیه و
تعدیل مینماید و هم روح ملکوتی را که نتیجه و غایت وجود بشري است بحد کمال میرساند و بخط مستقیم و به بهترین طریق و
نزدیکترین راه وي را بمقصود اصلی نائل میگرداند و چون در قوانین و مقررات دین اسلام افراط و أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 181
صفحه 101 از 286
تفریطی دیده نمیشود لذا امت اسلامی بین امم بامت وسط معرفی گردیده است و این میانهروي و برتري موجب این میشود که شما
گواه دیگران باشید و پیامبر هم فرد نمونهاي در برابر شما باشد و امّا تعبیر قبله بخاطر این است که خوي فرمانبري و پیروي از رسول
پیشرو در مسلمانان ثابت و نمایان گردد و این گروه از مسلمانان از آنها که بعقب برمیگردند ممتاز و جدا گردند پس یکی از
حکمتهاي تغییر قبله این بود که پیروان پیغمبر از منافقان شناخته شوند البته تسلیم مطلق و توجه بهر جا که خدا میخواهد و چشم
پوشیدن از آنچه شخص بآن خو کرده کار دشوار و سنگین است مگر بر کسانی که خدا هدایتشان کرده است و اما راجع به
عبادتهائی که بسوي بیت المقدس انجام دادهاید خدا ایمان شما را ضایع و تباه نمیکند زیرا خدا بمردم رءوف و مهربان است اینک
میفرماید:
اي مؤمنین همچنانکه شما را بصراط مستقیم هدایت کرده و از روي حکمت و مصلحت کعبه را که یک قبله میانه است براي شما
انتخاب کردیم همینطور ما شما امت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را امتی برگزیده و میانهرو و آراسته بعلم و عمل قرار دادیم تا مظهر
کمال عقل و عدالت و گواه عادل و شاهد صادق بر سایر امم باشید و در روز قیامت هنگامیکه امم گذشته منکر تبلیغ احکام از
طرف انبیاء میشوند شما امت محمّد صلّی اللّه علیه و آله به تبلیغ احکام انبیاء شهادت میدهید و پیغمبر اکرم نیز بصدق و حقیقت شما
شهادت میدهد البته با توجه بمفاد این آیه مبارکه معلوم میشود که مقصود از امت همه اهل قبله نیستند زیرا بین امّت کسانی بوده و
هستند که نه در دنیا و نه در آخرت شهادت آنها پذیرفته نمیشود تا چه رسد که خداوند متعال در روز رستاخیز از آنها استشهاد
نموده و گواهی بطلبد که بر سایر امم شاهد باشند سپس بعلت و سبب تحویل قبله از بیت المقدس بکعبه اشاره نموده و میفرماید:
ص: 182
ما قبلهاي را که تو بر آن بودي و بسوي آن نماز میخواندي تغییر ندادیم مگر آنکه بدانیم و بیازمائیم و جدا سازیم کسیرا که پس از
تحویل قبله مطیع و پیرو پیغمبر است از کسیکه بر دو پاشنه خود بازمیگردد یعنی مرتد شده و از دین اسلام دست برمیدارد و شما به
بینید آیا آنها از قبله پدرانشان دست برداشته و تو را اطاعت میکنند یا بخاطر تعصب و پافشاري روي آنچه از نیاکان خود دریافت
نمودهاند از دستور الهی سرپیچی کرده و نافرمانی مینمایند اگر چه تحویل قبله از بیت المقدس بکعبه بر همه مردم دشوار و کار
بزرگی بود زیرا تسلیم مطلق و توجه بهر جا که خدا میخواهد و چشم پوشیدن از آنچه شخص بآن خو کرده کار آسانی نیست و
تحمل آن بر نفس آدمی سخت و دشوار است مگر بر اشخاصیکه آنها را خداوند متعال هدایت و راهنمائی کرده که تحویل قبله
براي آنان هیچ سنگینی و دشوار نبوده بلکه در پیروي از آن حضرت پابرجا بوده و تغییر قبله را نیز از جانب خدا میدانند و خداوند
ایمان و نماز کسانی را که قبل از تغییر قبله بسوي بیت المقدس خواندهاند قبول فرموده و اجرشان را ضایع نخواهد کرد زیرا خداوند
نسبت بمردم مهربان و بخشنده است و هیچوقت پاداش اعمال و کردار نیک کسی را ضایع نمیسازد.
از این آیه استفاده میشود:
تعالیم قرآن مطابق فطرت بوده و انسان را باخلاق نیکو و سیرت پاك آراسته میسازد- شخص مسلمان با میزان قرآن و دستورات آن
بین حق و باطل فرق میگذارد و نسبت به نیک و بد اعمال اشخاص شهادت میدهد تعیین احکام الهی از جمله تغییر قبله از بیت
المقدس بکعبه براي آزمایش اشخاص بوده تا مؤمن از منافق جدا گردد.
(143)
ص: 183
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 183
صفحه 102 از 286
همچنین گرداندم از هر رهگذر مر شما را امّتی بس خوبتر
تا شما باشید بر مردم گواه بر شما شاهد هم احمد از اله
نقطه باشد گر که دانی بیغلط جاي او در دایره اندر وسط
سر وسطا پس بنقطه راجع است کو همه اطراف خود را جامع است
جامع افراد جز توحید نیست کاختلاف اندر وي و تردید نیست
اهل توحیدند شاهد بر نفوس شاهد ایشان هم آن شمس الشموس
قبلهات را ما نگرداندیم باز که بر آن بودت توجه در نماز
جز که تا دانیم تابع بر رسول کیست چون حکمی ز حق باید نزول
خواجه خود داند غلامش بخرد است در موارد یا سفیه و فاسد است
لیک او را در رجوع خدمتی مینماید امتحان هر نوبتی
گفت تا دانیم تابع بر رسول کیست یعنی چیست اندازه عقول
از کسیکه بازگردد ز ارتداد زین تحول بر عقبها نامراد
پس کبیر است آن بمحجوبین و شاق که گرفتارند بر کذب و نفاق
جز بر آن کو را هدایت کرد حق نیست انکارش ز امر ما سبق
حق کجا ضایع کند ایمان کس یا رسولش کاصل ایمان است و بس
اوست بر مردم رءوف و هم رحیم رهنما هم بر صراط مستقیم
(143)
ص: 184
شان نزول .... ص : 184
تفسیر برهان و روض الجنان در سبب نزول این آیه چنین نوشته است جمعی از یهودیان بمعاذ بن جبل گفته بودند ما امت عدل و
قوم وسط هستیم و قبله ما قبله پیامبران است و این موضوع را خود محمّد صلّی اللّه علیه و آله نیز میداند اما حسد او را نمیگذارد تا
این موضوع را بیان کند معاذ گفت دین ما بر حق و مائیم امت عدل سپس این آیه را خداوند متعال در رد قول یهودیان بر رسول
اکرم نازل فرمودند تفسیر مجمع البیان و ابو الفتوح رازي نیز این شأن نزول را نقل نمودهاند.
و در سبب نزول این قسمت از آیه که میفرماید:
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِ یعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ ابن عباس و قتاده گفتهاند وقتی قبله مسلمین از بیت المقدس بسوي کعبه
تغییر یافت عدهاي گفتند که اعمال و نمازهاي گذشته ما که بسوي بیت المقدس بوده چه میشود؟ این قسمت از آیه نازل گردید که
خداوند اعمال شما را ضایع نمیکند و خدا بمردم مهربان و بخشنده است.
و روایت دیگر که از عکرمه و ربیع نقل گردیده سبب نزول قسمت مذکور از این آیه این بوده است که به پیغمبر اکرم عرض
کردند اعمال برادران ما که به بیت المقدس نماز خوانده و مردهاند مانند سعد بن زراره و بشر بن البراء که هر دو از نقباء بودند چه
میشود سپس قسمت ما کانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ ... از این آیه مبارکه نازل گردید.
ص: 185
صفحه 103 از 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 185
قوله تعالی أُمَّۀً وَسَطاً.
وسط- بر وزن فلس یعنی در میان واقع شدن چنانکه در آیه 4 و 5 سوره عادیات میفرماید:
فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً وسط- بر وزن فرس یعنی معتدل و میانه و بنظر صحاح وسط معتدلترین هر چیزي است چنانکه در آیه
89 سوره مائده میفرماید:
فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَۀٍ.
و از این ماده است:
وسطی- مؤنث اوسط یعنی متوسط چنانکه در آیه 238 سوره بقره میفرماید:
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ.
و بمعنی انگشت میانه نیز که از سایرین بلندتر است گفته میشود.
و در ضمن آیات قرآن در دو معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی عدالت چنانکه در آیه 89 سوره مائده میفرماید: )
مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ.
2) بمعنی خود میان چنانکه در آیه 238 سوره بقره میفرماید: )
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی
یعنی باید در هر نماز توجه کامل داشته باشید خصوصا بنماز میانی یعنی نماز عصر یا نماز صبح.
ص: 186
[سوره البقرة ( 2): آیه 144 ] .... ص : 186
اشاره
قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَۀً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ
( الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ( 144
ترجمه و شرح .... ص : 186
خداوند متعال در این آیه شریفه بیتابی و شدت انتظار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مینمایاند تا وحی نازل شود و قبله
همیشگی مسلمانان را مشخص گرداند.
رویش را بآسمان میگرداند ولی چیزي بلب نمیآورد دلش با پروردگار بود ولی چیزي بر زبان نمیآورد و اظهار نظر نمیکرد و
شاید منشاء این انتظار و بیتابی وحی ضمیر آنحضرت بوده و پیوسته شدت مییافت زیرا پیغمبران قبل از وحی صریح الهی اصول
احکام را با جمال از وحی ضمیر و فطرت خود درمییافتند لذا بیان میکند: ما نگاههاي انتظارآمیز تو را بآسمان میبینیم و موقع آن
صفحه 104 از 286
رسیده است که قبله اصلی مسلمانان که موجب رضایت تو و مسلمانان است تعیین گردد لذا فرمان بازگشت بسوي مسجد الحرام
صادر میگردد سپس میفرماید اهل کتاب میدانند که فرمان رو کردن باین قبله از طرف خدا و بر حق است و میدانند که أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 187
این قبله ابراهیم است و دین اسلام هم امتداد طبیعی دین ابراهیم است با وجود این بخاطر نگهداري مرزها و امتیازاتی که خود
ساختهاند از قبله جدید پیروي نمیکنند اما خدا از کردار یهود و سمپاشیهاي آنان غافل نیست اینک میفرماید:
اي رسول گرامی ما روي تو را که بسوي آسمان براي رسیدن وحی بخاطر تعیین قبلهي نهائی برمیگردانی میبینیم چون پیغمبر
اکرم همواره موقع خروج از منزل پی در پی بآسمان نگاه میکرد و چشم براه رسیدن وحی بود لذا خطاب رسید اي محمّد صلّی اللّه
علیه و آله اکنون ترا بسوي قبلهاي که آن را بخاطر مطابقت با حکمت و مصلحت خدا پسندیدهاي و از آن خشنود میشوي
بازمیگردانیم پس از هم اکنون روي خود را بسوي مسجد الحرام که کعبه در آنجا است برگردان و بخاطر اینکه معلوم شود که
توجه بکعبه مختص بشهر مدینه و بشخص پیغمبر اکرم نبوده فرمودند شما مسلمین هم هر کجا هستید در حال نماز روي خود را
بجانب مسجد الحرام برگردانید و البته کسانیکه اهل کتابند علمائشان میدانند که تغییر قبله حق است و از جانب پروردگارشان
میباشد و پیغمبر اسلام آن را بخواهش نفس خود عوض نکرده زیرا آنها در کتب آسمانی خود خوانده بودند که پیغمبر آخر الزمان
بدو قبله نماز میخواند و اگر قبله عوض نمیشد میبایستی آنها بشک میافتادند ولی یهود و نصاري از روي حسد و تکبر این حقیقت
را میپوشانند و خداوند متعال از اعمال آنها غافل نیست و آنها را بکیفر اعمال خود خواهد رسانید.
(144)
ص: 188
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 188
چونکه ما دیدیم رویت در سما گشته بهر انتظار وحی ما
در خصوص قبله کان یا جبرئیل گفته بودي بد همان امر جلیل
یعنی آن میل و مرادت در نهفت با اراده و امر ما میبود جفت
نه که تو از میل و طبع و نفس خویش نارضا کآن قبله کت بود پیش
بلکه آنهم نزد تو باشد عظیم زان که بر اسرار توحیدي علیم
نک بسوي کعبه گردان روي خویش قبله ساز آن را که خواهی بهر کیش
من مواجه میکنم روي تو را سوي آن قبله که داري خود رضا
روي گردان جانب بیت الحرام گو بگردانند هم رو خاص و عام
هر کجا باشید گردانید باز رو بسوي کعبه در وقت نماز
آگهند اهل کتاب از هر ورق کاین بود یعنی نشان کعبه حق
هست حق و ز جانب پروردگار کو نباشد غافل از اعمال و کار
(144)
ص: 189
صفحه 105 از 286
شأن نزول .... ص : 189
مفسرین در سبب نزول این آیه شریفه نوشتهاند: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله کعبه را دوست میداشت روزي بجبرئیل فرمودند:
من دوست میدارم خدا مرا از قبله یهود متوجه بطرف کعبه کند جبرئیل عرض کرد منهم بندهاي مثل تو هستم و چون نزد خدا مقرب
هستی از خدا مسئلت کن تا مورد اجابت قرار بگیرد از آن وقت رسول اکرم اغلب بسوي آسمان نظر میکرد تا اینکه این آیه نازل
گردید.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 189
قوله تعالی قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِکَ.
قلب- یعنی برگرداندن، وارونه کردن چنانکه در آیه 21 سوره عنکبوت میفرماید:
وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ.
یعنی سپس بسوي او بازگردانده میشوید.
و از این ماده است:
، تقلیب- یعنی برگرداندن و آن براي کثرت و مبالغه است چنانکه در آیه 48 سوره توبه میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3
ص: 190
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَۀَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ.
انقلاب- یعنی برگشتن و منصرف شدن چنانکه در آیه 31 سوره فکهین میفرماید:
وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ.
تقلب- یعنی فریب و ریاکاري، تصرف در امور چنانکه در آیه 4 سوره غافر میفرماید:
فَلا یَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ مراد از تقلب تصرف و تلاش در کارهاي زندگی است.
منقلب- یعنی برگشت کننده چنانکه در آیه 227 سوره شعراء میفرماید:
وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
منقلب اگر مصدر میمی باشد معنیش این میشود:
بزودي ستمکاران میدانند بچه انقلابی منقلب میشوند.
مراد ظهور حقایق معاصی در وجود آدمی است.
ولی بعضی آن را اسم مکان گرفتهاند و گفتهاند: یعنی ستمکاران زود میدانند بچه مکانی برخواهند گشت و آن عبارت از آتش
است.
ص: 191
[سوره البقرة ( 2): آیه 145 ] .... ص : 191
اشاره
صفحه 106 از 286
وَ لَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ بِکُلِّ آیَۀٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ ما بَعْضُ هُمْ بِتابِعٍ قِبْلَۀَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ
( بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ( 145
ترجمه و شرح .... ص : 191
این آیه از جمود و تعصب آمیخته بامتیاز جوئی اهل کتاب پرده برمیدارد و امید آنحضرت را از آنها قطع میکند تا با اراده قاطع به
قبله خود و انجام رسالتش روي آورد و بیان میکند که هر چه دلائل و برهان براي اهل کتاب اقامه کنی پیرو قبله و آئین تو نخواهند
شد زیرا اختلاف اینها بر سر دلیل و برهان نیست بلکه از آن است که دنبال هوي و هوس میگردند و هر کدام منظور خاصی دارند
و میدانند اگر از این قبله پیروي نمایند باید از همه ساختهها و امتیازات خود چشم بپوشند و تو نیز با علمی که از پروردگارت بتو
رسیده با هواي ایشان همراه نخواهی ص: 192
شد و این همان هوائی است که آنان را چندین گروه کرده و هر گروهی نظر خاصی دارد گر چه در مخالفت با قبله اسلام در یک
صف میباشند زیرا یهود هر جا باشند رو بجانب بیت المقدس و نصاري هر کجا باشند رو بطرف مشرق میکنند و تو هم اگر تسلیم
هوسهاي آنها شوي از ستمکاران خواهی شد و این یکی از اختصاصات اساسی اسلام است که حتی براي پیغمبر اکرم نیز ملاحظه و
مجاملهاي در کار نیست و وقتی کار مربوط بدین و شریعت است هیچکس امتیازي ندارد و هر کس از راه حق منحرف گردد
مشمول عذابهاي الهی خواهد شد اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بخدا سوگند اگر به یهود و نصاري که داراي کتابند هر معجزه و دلیلی که بخواهند بیاوري از قبله تو پیروي
نخواهند کرد زیرا معاند را برهان و دلیل سودي ندارد و تو نیز با علمی که از پروردگارت بتو رسیده در آینده هرگز از قبله آنان
پیروي نخواهی کرد و آنها نیز خیال نکنند که بار دیگر قبله تغییر خواهد کرد.
و اي حبیب ما یهود و نصاري گر چه متفقا در امر قبله با تو مخالفت دارند ولی خودشان نیز از روي تعصب و پیروي از نظریات
گوناگون تابع قبله همدیگر نیستند یعنی یهود قبله نصاري را قبول نمیکند و نصاري نیز قبله یهود را نمیپذیرد زیرا قبله یهود سمت
صخره بیت المقدس و قبله نصاري طرف مشرق آن است و تو اي پیامبر ما با اینکه محبوبترین موجودات هستی اگر پس از آگاهی و
علم و دانش که از جانب خدا بتو رسیده و دانستی که کعبه تا روز قیامت قبله همگان خواهد بود بر فرض محال از هوسهاي آنان
پیروي کنی آنگاه بدون تردید از ستمکاران خواهی بود و با این عمل مستحق عذاب و کیفر الهی خواهی شد تا چه رسد بآنانکه از
فضل و رحمت الهی بیبهرهاند.
(145)
ص: 193
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 193
آنکسان کاهل کتابند و کلام از یهود و از نصاري بالتمام
گر بیاري کل آیتها یقین قبلهات را نیستند از تابعین
زان که محجوبند اندر دین و کیش هم مقید بر عقول و فهم خویش
هم تو نی تابع بقبله آنگروه زان که در ذاتی منزه زین وجود
صفحه 107 از 286
از مقام و دینشان بالاتري کی شود هم رتبه با گل گوهري
هم نه بعضی تابع بعض دیگر از ره قبله شوند و پی سپر
زان که محجوبند کل بر دین خود ضد غیر و بند خود و آئین خود
گر تو گردي تابع اهوائشان و آن شئون طبعی و آرائشان
از پی توحید جامع کانتر است از مقام حق خود نقصانتر است
(145)
شأن نزول .... ص : 193
یهودیان میگفتند اگر محمّد صلّی اللّه علیه و آله براي روي آوردن بسوي کعبه معجزهاي میآورد که دیگران از آوردن نظیرش
ناتوان باشند چنانکه پیغمبران پیش آوردند ما او را اطاعت میکردیم و او را به پیغمبري قبول میکردیم خداوند متعال با قسمت اول
این آیه گفتار آنان را تکذیب فرموده و گفتند بخدا قسم هرگز آنان از قبله پیروي نمیکنند اگر چه تمام معجزات را براي آنان
بیاوري زیرا آنها میدانند ص: 194
که تغییر قبله حق است ولی از راه عناد و دشمنی که با مسلمانان و پیغمبر دارند قبول نخواهند کرد و همچنین میگفتند اگر محمّد
صلّی اللّه علیه و آله در بعضی از کارها با ما مساعدت میکرد و با ما در برخی از امور سازش میکرد ما باو ایمان میآوردیم لذا
قسمت اخیر این آیه در جواب آنان نازل گردید.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 194
قوله تعالی أُوتُوا الْکِتابَ.
کتاب- کتب بر وزن فلس و کتاب و کتابۀ یعنی نوشتن چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید:
وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ.
و کتاب بنظر صاحب مصباح در اصل مصدر است بمعنی مکتوب بکار برده میشود امّا بعقیده راغب اسم صحیفه است و آنچه در آن
نوشته شده چنانکه در آیه 153 سوره نساء و 44 سوره بقره میفرماید:
یَسْئَلُکَ أَهْلُ الْکِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ و أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ.
که در اولی صحیفه نوشته شده و در دومی مکتوب مراد است و جمعش کتب است چنانکه در آیه 3 سوره بینه میفرماید:
فِیها کُتُبٌ قَیِّمَۀٌ. ص: 195
و از این ماده است:
کاتب- یعنی نویسنده چنانکه در آیه 94 سوره انبیاء میفرماید:
فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ.
مکتوب- یعنی نوشته شده چنانکه در آیه 157 سوره اعراب میفرماید:
مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ.
اکتتاب- یعنی نوشتن و استنساخ و بنظر راغب آن در متعارف بدروغ نوشتن است چنانکه در آیه 5 سوره فرقان میفرماید:
صفحه 108 از 286
وَ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا.
این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی نوشتن چنانکه در آیه 48 سوره آل عمران میفرماید: )
وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ.
2) بمعنی حساب اعمال چنانکه در آیه 28 سوره جاثیۀ میفرماید: )
کُلُّ أُمَّۀٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا.
3) بمعنی لوح محفوظ چنانکه در آیه 4 سوره ق میفرماید: )
وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ.
4) بمعنی عده زن چنانکه در آیه 235 سوره بقره میفرماید: )
حَتَّی یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ.
یعنی تا زمان عده آن زنان بپایان رسد. ص: 196
5) بمعنی نامه اعمال خلائق چنانکه در آیه 18 سوره تطفیف میفرماید: )
کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ.
6) بمعنی روزي و اجل انسان چنانکه در آیه 4 سوره حجر میفرماید: )
وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَۀٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ.
7) بمعنی قرآن چنانکه در آیه 4 سوره فصلت میفرماید: )
وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ ( 8) بمعنی تورات چنانکه در آیه 78 سوره آل عمران میفرماید:
لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ.
9) بمعنی انجیل چنانکه در آیه 64 سوره آل عمران میفرماید: )
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ.
10 ) بمعنی واجب کردن چنانکه در آیه 24 سوره نساء میفرماید: )
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ.
ص: 197
[سوره البقرة ( 2): آیه 146 ] .... ص : 197
اشاره
( الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 146
ترجمه و شرح .... ص : 197
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که علماء اهل کتاب پیغمبر اسلام را مانند فرزندان خود میشناسند پس اگر بعضی از
صفحه 109 از 286
ایشان منکر دانسته خود میشوند و در برابر اسلام و پیامبر اسلام میایستند از آن نیست که حقیقت را نمیدانند بلکه از آن است که
حقیقت را کتمان میکنند اینک میفرماید:
آنهائیکه توسط پیغمبرانشان بآنان کتابهاي آسمانی دادهایم یعنی علماء یهود و نصاري بنابر مندرجات کتابهایشان خوب پیغمبر خاتم
را میشناسند و میدانند که او رسول خدا و قرآن کتاب منزل از جانب خدا است چنانکه پسران خود را میشناسند که فرزندانشان
هستند ولی گروهی از آنان در حالیکه حقیقت را میدانند از روي لجاجت و عناد و بخاطر حفظ ریاست و پیشوائیشان حق را پوشیده
نگاه میدارند و به پیروان خودشان بیان نمیکنند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیغمبري است که بشارت او در تورات و انجیل داده
شده و بدو قبله نماز خواهد خواند پس اگر بعضی از آنان در برابر اسلام و پیغمبر میایستند نه از آن جهت است که حقیقت أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 198
را نمیدانند بلکه بخاطر آن است که حقیقت را پنهان میدارند ولی بعضی از آنها مانند عبد اللّه بن سلام که از علماء یهود بود و
سپس مسلمان شد میگفت من پیغمبر اسلام را بهتر از فرزندم میشناسم.
(146)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 198
آنکسانکه دادم ایشان را کتاب میشناسندش بتحقیق از خطاب
آنچنان کابناي خود را عارفند میشناسندش بعمد ار واقفند
نزد ایشان وصف آن شاه جلیل هست محسوس و مشاهد با دلیل
کان بود تورات و انجیل و زبور با دلیل عقل بینقص و قصور
(146)
ص: 199
شأن نزول .... ص : 199
تفسیر برهان و تفسیر علی بن ابراهیم از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که آنحضرت فرمودند: این آیه در باره یهود و
نصاري نازل گردیده زیرا خداوند متعال در تورات و انجیل و زبور اوصاف پیغمبر خاتم و یاران او و مهاجرت وي را بیان کرده بود
چنانکه در آیه 29 سوره فتح میفرماید:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ
مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ.
ولی پس از مبعوث شدن وي او را انکار نموده و کافر شدند چنانکه در آیه 87 سوره بقره میفرماید:
فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 199
صفحه 110 از 286
قوله تعالی کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ.
ابن- یعنی پسر اصل آن بنو است و به پسر از آن جهت ابن گویند که بناي پدر است خداوند پدر را در ایجاد فرزند بنا قرار داده
است و با عنایت نیز ص: 200
بکار برده میشود مثلا بمسافر گویند:
ابن السبیل. ابن العلم و ابن اللیل و ابن البطن.
نیز گفته میشود چنانکه در آیه 87 سوره بقره میفرماید:
وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ.
جمعش ابناء و جمع سالمش بنون و بنین است چنانکه در آیه 40 سوره بقره میفرماید:
یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ.
و همچنین در آیه 18 سوره مائده و 88 سوره شعراء میفرماید:
نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ- یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ.
و از این ماده است:
بنی- مصغّر ابن و مضاف بیاء متکلّم و از تصغیر و اضافه در این موارد مهربانی و دلسوزي اراده میشود چنانکه در آیه 43 سوره هود
میفرماید:
یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ.
یعنی پسرم با ما سوار شو و با کافران مباش.
ص: 201
[سوره البقرة ( 2): آیه 147 ] .... ص : 201
اشاره
( الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ( 147
ترجمه و شرح .... ص : 201
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند قبله مسجد الحرام مظهر وسیع و پرمایهاي است از تربیت فرد و اجتماع و طریق تکامل، و
براي اسلام قبلهاي است ثابت و تزلزلناپذیر و از جانب پروردگار معین شده است و کتمان و انکار اهل کتاب نباید موجب تزلزل
خاطر شما باشد البته توجه خطاب در این آیه برسول اکرم بخاطر آن است که او مبین حقایق و رافع تردیدها است و گر نه با تابش
آیات وحی غبار شک و تردید در روحش نمینشست اینک میفرماید:
اي رسول گرامی حق و حقیقت در خصوص فرمان تغییر قبله همان است که از جانب پروردگارت بتو وحی شده نه گفتار دیگران
پس تو هرگز از شک کنندگان در آن مباش و در اجراي حق و اعلام آن ثابت قدم باش هر چند مخالفان در این باره فعالیتهاي خود
را براي بهمزدن دستورات الهی بسیج کرده باشند.
صفحه 111 از 286
این آیه نیز مانند آیه سابق از یک طرف سرمشقی است براي عموم مسلمانان که با دقت هر چه بیشتر مواظب دستورات الهی باشند و
در مقابل سخنان گوناگون مخالفین شک و دو دلی بخود راه ندهند و از طرف دیگر اعلام عدم تبعیض و تفاوت در مقابل
دستورات الهی است و الا پیغمبري که سر و کارش با وحی است هیچوقت در دستورات الهی تردید نمیکند ولی تفسیر محاسن
التأویل در ذیل این آیه مینویسد: یعنی در باره اینکه اهل کتاب حقکشی میکنند تردید نداشته باشد.
(147)
ص: 202
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 202
حق ز ربّ تست بر وجه یقین تا نباشی از گروه ممترین
از تو یعنی اهل شک بیگانهاند تو نه ز ایشان که بر افسانهاند
(147)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 202
قوله تعالی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ.
مریۀ- یعنی شک، دو دلی چنانکه در آیه 54 سوره فصلت میفرماید:
أَلا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَۀٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ.
و از این ماده است:
امتراء- یعنی بشک افتادن چنانکه در آیه 34 سوره مریم میفرماید:
قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِیهِ یَمْتَرُونَ.
مراء- یعنی ستیز، جدال چنانکه در آیه 22 سوره کهف میفرماید:
فَلا تُمارِ فِیهِمْ إِلَّا مِراءً.
و در ضمن آیات قرآن در دو معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی شک و تردید چنانکه در آیه 55 سوره حج میفرماید: )
وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَۀٍ مِنْهُ.
2) بمعنی مجادله و ستیزهجوئی چنانکه در آیه 12 سوره نجم میفرماید: )
أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یَري
ص: 203
[سوره البقرة ( 2): آیه 148 ] .... ص : 203
اشاره
صفحه 112 از 286
( وَ لِکُلٍّ وِجْهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 148
ترجمه و شرح .... ص : 203
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که: هر آئین یا ملت یا رسالتی را وجههایست که خداوند متعال بر طبق شرایط و
مصالح، آن وجهه را از سوئی بسوئی گرداننده است و آن وجهه پدید آورنده قبله و مشخص هر آئین و ملتی است مثلا ابراهیم و
اسماعیل بجانب کعبه و یهود بجانب بیت المقدس و مسیحیان بجانب زادگاه مسیح نماز میخواندهاند بنابراین اختلاف در امر قبله
مسأله تازهاي نیست تا اینهمه سر و صدا داشته باشد لذا بجاي کوشش در توحید وجهه یا قبله باید میدان مسابقه در خیر را باز کنید و
در آن از هم پیشی گیرید زیرا افتخار واقع و حقیقی در عمل پاك و نیک است و این را هم بدانید هر کجا باشید خدا در روز قیامت
براي پاداش کارهاي نیک و کیفر کارهاي بد شما را حاضر خواهد کرد و او بر تمام کارها توانا است اینک میفرماید:
ما که کعبه را براي مسلمانها قبله تعیین کردیم چیز تازهاي نیست زیرا ص: 204
براي هر صاحب شریعتی و هر قوم و ملتی در زمان پیغمبرشان بمقتضاي حکمت و مصلحت زمانشان جهت و سمت قبلهاي که خدا
روي آنها را بآن سو گردانیده و دستور داده که باید در حال عبادت بآن سو روي آورند لذا در باره تغییر قبله زیاد با هم بگفتگو
نپردازید بلکه عوض آن در اطاعت و پیروي از پیغمبر اسلام در کارهاي نیکو که دستور میدهد بر یکدیگر پیشی و سبقت بجوئید
زیرا افتخار واقعی در انجام اعمال نیکوست و این را هم بدانید که در هر جهتی از جهات بخدا رو آورید و یا هر کجا باشید و
بمیرید خداوند متعال همه شما را روز قیامت براي کیفر و پاداش اعمال نیک و بدتان مؤمن باشید یا کافر در یک جا حاضر میکند
یعنی در پایان کار همه راهها در نزد خدا بیکدیگر میپیوندد و همه شما در مقابل خداوند متعال گرد یکدیگر فراهم میشوید و
اوست که میتواند از راههاي گوناگون و جاهاي مختلف همه را یک جا جمع کند اگر چه اجزاء بدنتان پوسیده و پراکنده و نابود
شده باشد زیرا خدا بر هر چیزي و بر هر کاري توانا است.
(148)
ص: 205
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 205
هر کسی را هست جاي و جانبی که کند رو بی ز منع و حاجبی
هست هر کس را کمال و غایتی قدر استعداد اول رتبتی
حق کند رویش بدان کش بود خو ز اقتضاي ذات و استعداد او
پس بجوئید از طریق خدمتی سوي نیکی پیشئی و سبقتی
کان بود از سبق خیر و حسن حال خود مقرب مر شما را بر کمال
هر کجا هستید از حال و مقام آورد بر جمعتان رب الانام
یعنی اندر غایت و حد وجود که قبول آمد شما را از حدود
کو بود قادر بهر چیزي که هست ز اقرب و ابعد هم از عالی و پست
(148)
صفحه 113 از 286
ص: 206
شأن نزول .... ص : 206
ابن بابویه با شش واسطه از ابو خالد کابلی و ابو خالد نیز از امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السّلام روایت کرده که این
آیه در باره سیصد و سیزده مرد از مفقودین اهل بدر نازل گردیده است.
و همچنین ابن بابویه با هفت واسطه از مفضل بن عمر و مفضل نیز از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت
فرمودند که آیه.
سْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً
.در باره یاران حضرت قائم عجل اللّه تعالی فرجه الشریف که سیصد و اندي نفر میباشند و در ساعت معین پس از ظهور آن حضرت
در یک جا جمع میگردند نازل شده است.
و امام رضا علیه السّلام نیز در ذیل این آیه فرمودند:
ذلک و اللّه لو قام قائمنا لجمع اللّه الیه جمیع شیعتنا من جمیع البلدان.
در حقیقت روایات مربوط بیاران امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف اشاره باین مطلب دارد که خدائی که قادر است ذرات
پراکنده انسانها را از نقاط مختلف دنیا بصحنه قیامت جمعآوري کند بآسانی میتواند یاران امام زمان سلام اللّه علیه را بگرد آن
حضرت جمعآوري نماید.
ص: 207
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 207
قوله تعالیاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ
.سبق- یعنی تقدم، پیش افتادن چنانکه در آیه 80 سوره اعراف میفرماید:
أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَۀَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ.
و از این ماده است:
استباق- یعنی مسابقه و پیشی گرفتن بر یکدیگر چنانکه در آیه 17 سوره یوسف میفرماید:
إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ.
مسبوق- یعنی پیشی گرفته شده، مغلوب، عاجز چنانکه در آیه 60 و 61 سوره واقعه میفرماید:
وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ عَلی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَکُمْ.
سابق- یعنی پیشی گرفته، جلو افتاده چنانکه در آیه 10 سوره واقعه میفرماید:
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ- مسابقه از یکدیگر پیشی گرفتن و این ماده در قرآن مجید بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی ضروري شدن چنانکه در آیه 101 سوره انبیاء میفرماید: )
إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی ص: 208
2) بمعنی مسابقه در شکار است چنانکه در آیه 17 سوره یوسف میفرماید: )
صفحه 114 از 286
إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا.
3) بمعنی شتافتن چنانکه در آیه 25 سوره یوسف میفرماید: )
وَ اسْتَبَقَا الْبابَ.
4) بمعنی گذشتن و سپري شدن چنانکه در آیه 4 سوره عنکبوت میفرماید: )
أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ.
یعنی آیا زشتکاران میپندارند که باعمال زشت خود به سادگی و آسانی از مؤاخذه و عقاب ما خواهند گذشت بسیار بد حکم
میکنند.
5) بمعنی پیشی جستن ارواح مؤمنان بسوي بهشت و کافران بسوي دوزخ است. )
چنانکه در آیه 4 سوره نازعات میفرماید:
فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً. یعنی سوگند بارواحی که براي ورود به بهشت و دوزخ از هم پیشی میگیرند.
6) بمعنی سبقت گرفتن براي ورود بهشت است چنانکه در آیه 10 سوره واقعه میفرماید: )
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ.
یعنی گروه سوم براي ورود به بهشت از هم سبقت میگیرند.
ص: 209
[سوره البقرة ( 2): آیه 149 ] .... ص : 209
اشاره
( وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( 149
ترجمه و شرح .... ص : 209
خداوند متعال در این آیه شریفه مجددا در خصوص قبله تازه تأکید کرده و بیان میکند که رو کردن باین سو همان است که خدا
خواسته و بر حق است و لو اینکه براي برآوردن آرزو و خرسندي پیغمبر این قبله انتخاب شده باشد و تکرار این امر نمودار تحیّرها و
شبههها میباشد تا از هر قبله و وجهه آزاد گشته و فقط بمسجد الحرام روي آورند و هیچ جاذبه مخالفی آنها را از قبله مسجد الحرام
منصرف نکند ضمنا این آیه و آیه بعد شامل دستور تازهاي هم میباشد زیرا دستور سابق در مورد توجه نمازگزاران مسلمانان مدینه
بوده ولی این دو آیه حکم عمومی نسبت بتمام نقاط و براي همه افراد نمازگزار میباشد در خاتمه میفرماید:
خداوند از حقجوئی شما ملّت اسلام و ستمگري و سلطهجوئی یهودیان غافل نیست و هیچ چیز از علم و احاطه آفریدگار پنهان
نیست اینک میفرماید:
اي پیغمبر گرامی از هر کجا و از شهر و دیار که براي سفر بیرون آمدي در ص: 210
موقع خواندن نماز رویت را بسوي مسجد الحرام که کعبه در آنجا است بگردان و بدان که این روي گردانیدن بسمت مسجد الحرام
دستور حقی است از طرف پروردگارت و تا روز قیامت نسخ نخواهد شد بلکه همیشه ثابت و پابرجا است و حکم حال حضر و سفر
صفحه 115 از 286
نیز در آن مساوي است و خداوند از آنچه تو و امّتت انجام میدهید غافل نیست و کوچک و بزرگ اعمالتان را محاسبه میکند لذا
مبادا کاري بر خلاف رضاي او انجام داده باشید.
(149)
ص: 211
[سوره البقرة ( 2): آیه 150 ] .... ص : 211
اشاره
وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّۀٌ إِلَّا الَّذِینَ
( ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 150
ترجمه و شرح .... ص : 211
در تکرار آیه مربوط بتغییر قبله بنکات جدیدي اشاره شده است: در مرحله اوّل توجه بمسجد الحرام براي برآوردن آرزوي پیغمبر
بود در مرحله دوم تکرار براي آن بود که روشن کند این فرمان حق، و از طرف خدا است و در مرتبه سوم بخاطر آن است که زبان
مخالفان بسته گردد و حجتشان بریده شود تا نگویند اگر این دعوت دعوت خاصی است پس چرا قبله مخصوصی ندارند مگر
کسانیکه ستم پیشه کرده و در راه ستم و سلب حق مردم پیش رفتهاند، اینها براي بهرهکشی از مردم میکوشند تا مردم را رو بسوي
خود و قبلههاي ساخته خود بدارند و برهان و منطق قانعشان نمیسازد سپس میفرماید از توطئههاي این نوع افراد وحشت بخود راه
ندهید فقط از خدا بترسید که مبادا ادب و آداب قبلهاش را چنانکه باید نگهندارید و هدایت و رسالت آن را نرسانید و از أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 212
سوي دیگر این تغییر قبله نعمت خدا را بر شما تمام میکند و دین تازه و قبله ویژه موجب امتیاز شما میگردد و بحقیقت وظیفه مهمّی
که در پشت سر این تخصص و امتیاز دارید هدایت شوید اینک میفرماید:
اي رسول ما، از هر جا بیرون شدي و از هر مکانی براي مسافرت خارج گشتی بهنگام نماز رویت را بسوي مسجد الحرام بگردان و
شما اي مسلمین هر کجا باشید در موقع نماز روي خود را بسوي مسجد الحرام بگردانید تا مردم دلیل و برهانی بر ضد شما نداشته
باشد یعنی یهود نگویند که ما در تورات خواندهایم که پیغمبر آخر الزمان بدو قبله نماز خواهد خواند پس چرا محمّد صلّی اللّه علیه
و آله تنها به بیت المقدس نماز میخواند و همچنین مشرکین نگویند محمّد صلّی اللّه علیه و آله با اینکه میگوید من پیرو ملت و
طریقه ابراهیم هستم پس چرا رو بقبله پدرش ابراهیم نماز نمیخواند و قبله او مخالف قبله ابراهیم است مگر آنانکه ستمکارند که
آنها در هر صورت دست از عناد و لجاجت برنمیدارند و میگویند که تحویل قبله بسوي کعبه بخاطر این بود که محمّد صلّی اللّه
علیه و آله بشهر خویش و بدین قوم خودش علاقمند است و بدائی براي او حاصل شده و بقبله پدران خود برگشته است و شاید
بدین آنان نیز بازگردد پس از سرزنش و ایراد آنها نترسید زیرا طعنههاي آنان بشما ضرر نمیرساند و تنها از من بترسید و خلاف
فرمان من عمل نکنید و این تغییر قبله بخاطر این بود که شما را تربیت کرده و بشما استقلال بخشیده و نعمت خود را بر شما تمام
کنم شاید که رستگار شوید.
صفحه 116 از 286
(150)
ص: 213
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 213
چون شدي خارج بگردان روي خود سوي شطر مسجد از تعظیم حد
هر کجا باشید گردانید باز روي خود را سوي آن شطر از نیاز
تا نماند مردمانرا بر شما حجتی در قول و فعل از ناروا
غیر ظالم پیشگان پر گزند که ز حق محجوب در نفس خودند
مر شما ز ایشان نترسید ار سرید که بر ایشان غالبید و برترید
آنکه بر دفع ذبابی عاجز است گر که عنقا زو نترسد جایز است
بل ز من ترسید کز اقبالتان ناصرم بر حال و استقبالتان
همچنان کز وجه معنی غالبید در پناهم ایمن از هر جانبید
هم بظاهر بر عدو غالب شوید ایمن از اعداء ز هر جانب شوید
آري آن از حق بترسد یکنفس مینترسد در جهان از هیچ کس
و هر وي کو ترسد از کس ناکس است ترسناك از خار و خس خار و خس است
هر که ترسد از خدا در جستجو هر کسی را حق بترساند از او
ور نترسد زو اگر ببر است و شیر حق دهد بیمش ز موشی ناگزیر
گفت حیدر بینی ار حق را کبیر خلق آید پیش چشمت بس حقیر
پس ز من ترسید تا در هر مقام نعمت خود بر شما سازم تمام
تا که باشد مر شما یابید راه ذکر و فکر از دیوتان گردد پناه
(149 -150)
ص: 214
شأن نزول .... ص : 214
سدي در باره سبب نزول این قسمت از آیه میفرماید: لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّۀٌ چنین نقل کرده وقتی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه
علیه و آله پس از تغییر قبله بسوي خانه کعبه نماز خواندند مشرکین مکه گفتند دین محمّد صلّی اللّه علیه و آله او را سرگردان کرده
و دوباره بطرف قبله ما برگشته است زیرا او میداند که ما بر هدایت بیشتري میباشیم سپس این آیه نازل گردید.
تفسیر جامع نیز این سبب نزول را از طریق عامه نقل نموده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 214
صفحه 117 از 286
قوله تعالی وَ مِنْ حَیْثُ.
حیث- یعنی هر جا، هر سمت ظرف مکان است و همیشه بر جمله اضافه میشود چنانکه در آیه 191 سوره بقره میفرماید:
وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ.
یعنی هر جا آنها را یافتید بکشید.
و بعضی گفتهاند: که مضاف الیه حیث گاهی مفرد میآید چنانکه راجز گفته:
اما تري حیث سهیل طالعا. ص: 215
ولی جمهور این مطلب را قبول نکرده و گفتهاند کلمه سهیل مرفوع و مبتداء و خبر آن محذوف است.
حیث بجمله فعلیه و اسمیه هر دو اضافه میشود ولی در آیات قرآن مضاف الیه آن همه جمله فعلیه است و چون ماء کافه بر آن لاحق
شود معناي شرط میدهد چنانکه در آیه 150 سوره بقره میفرماید:
وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ.
و فقط دو بار در ضمن آیه 144 و 150 سوره بقره حیثما آمده و بقیه حیث بکار برده شده است و بیست و نه بار در ضمن آیات
قرآن ذکر گردیده است.
قوله تعالی فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ.
وجه- چهره، روي، صورت چنانکه در آیه 79 سوره انعام میفرماید:
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ و گاهی وجه بذات و حقیقت آن چیز گفته میشود چنانکه در آیه 88 سوره قصص
میفرماید:
کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ یعنی همه چیز نابودند جز ذات او. و وجه اللّه بمعنی رضایت و رحمت و ثواب خداوند است چنانکه در
آیه 9 سوره دهر میفرماید:
إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ و جمعش وجوه است چنانکه در آیه 106 سوره آل عمران میفرماید:
یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ و به بزرگان و اعیان قوم نیز وجوه گفته میشود.
و از این ماده است: ص: 216
وجیه- یعنی محترم، با قدر و منزلت، بزرگ قوم چنانکه در آیه 69 سوره احزاب میفرماید:
وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً یعنی موسی نزد خدا محترم و با منزلت بود.
وجهۀ- یعنی آنچه انسان بدان رو میکند چنانکه در آیه 148 سوره بقره میفرماید:
لِکُلٍّ وِجْهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها
یعنی براي هر قوم قبلهاي است که بآن رو میکنند.
توجه- یعنی روي آوردن چنانکه در آیه 22 سوره قصص میفرماید:
وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی گروه مردم چنانکه در آیه 47 سوره نساء میفرماید: )
مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها ( 2) بمعنی دین چنانکه در آیه 125 سوره نساء میفرماید:
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ ( 3) بمعنی خداوند و خشنودي او چنانکه در آیه 115 سوره بقره میفرماید:
فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ یعنی بهر طرف که رو کنید بسوي پروردگار توجه کردهاید ( 4) بمعنی خود چهره چنانکه در آیه 149 سوره بقره
میفرماید:
صفحه 118 از 286
وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ از این معنی در قرآن بسیار آمده است.
5) بمعنی آغاز چیزي چنانکه در آیه 72 سوره آل عمران میفرماید: )
آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ
ص: 217
[سوره البقرة ( 2): آیه 151 ] .... ص : 217
اشاره
( کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ ( 151
ترجمه و شرح .... ص : 217
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند همانطور که تشریع کعبه بعنوان قبله براي مسلمانان سهم بسزائی در نشر دین اسلام و
گسترش حقائق و معارف آن و امتیاز جامعه مسلمانان از سایر ملل توحید بود همچنین فرستادن پیغمبر از جنس شما و از نوع انسان یا
از نژاد شما عربها نعمت بزرگی است که هیچ چیز با آن برابري نخواهد کرد که او سخنان خدا را پی در پی بر شما میخواند و شما
را براي تعلیم و تربیت آماده میسازد و از جهل و نادانی و رذائل اخلاقی و نخوت و خودستائی میرهاند و آنچه را که نمیدانستید
بشما تعلیم میدهد اینک میفرماید:
همانگونه که با تغییر قبله از بیت المقدس بکعبه نعمت خود را بر شما کامل کردیم همانطور رسول و پیغمبري در میان شما از جنس
خودتان فرستادیم تا اینکه آیات ما را که عبارت از قرآن است بر شما بخواند و شما را از پلیدي بت- أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 218
پرستی و شرك مهذب نموده و پرورش دهد و بشما احکام کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید و حکمت و معارف الهی را بیاموزد و از
راه وحی بشما یاد بدهد آنچه را که نمیدانستید و از طریق فکر و اندیشه بآن نمیرسیدید از این راه نیز نعمت خود را بر شما کامل
کردیم.
(151)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 218
همچنانکه خود فرستادیم ما یک رسولی از شما اندر شما
بر شما میخواند او آیات ما تزکیت میدادتان از ناروا
علم و حکمت بر شما میداد یاد و آنچه را دانا نبودید از نهاد
(151)
ص: 219
صفحه 119 از 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 219
قوله تعالی وَ یُزَکِّیکُمْ.
زکو- زکاء- مصدر بمعنی نمو کردن، زیاد شدن است چنانکه میگویند:
زکا الزرع- یعنی حاصل پر برکت شد ولی زکات اسم مصدر است و آن بمالی گفته میشود که در راه خدا مصرف میشود و سبب
پاکی و تصفیه مال و باعث رشد و برکت آن میگردد چنانکه در آیه 43 سوره بقره میفرماید:
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ.
که مراد مطلق انفاق در راه خدا است.
کلمه زکوة در قرآن گاهی بمعنی طهارت و پاکیزگی آمده چنانکه در آیه 9 سوره شمس میفرماید:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها.
و گاهی بمعنی مدح است چنانکه در آیه 23 سوره نجم میفرماید:
فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی
یعنی خودتان را مدح نکنید و پاکیزه نشان ندهید خدا به پرهیزکار دانا است.
و از این ماده است:
زکّی- یعنی پاك و مؤنث آن زکیۀ است چنانکه در آیه 19 سوره مریم 74 ص: 220
و سوره کهف میفرماید:
لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیا
- أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّۀً بِغَیْرِ نَفْسٍ.
ازکی- اسم تفضیل یعنی پاکیزهتر چنانکه در آیه 19 سوره کهف میفرماید:
فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً.
تزکیۀ- یعنی پاك و تصفیه نمودن چنانکه در آیه 49 سوره نساء میفرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی تصدیق زبان چنانکه در آیه 7 سوره فصلت میفرماید: )
الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ.
یعنی آنانکه به کلمه طیبۀ لا اله الا اللّه ایمان نداشته و تصدیق نکنند و هرگز بعالم آخرت یقین نداشته باشند.
2) بمعنی خود زکات مال و دارائی چنانکه در آیه 162 سوره نساء میفرماید: )
وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ.
این معنی در ضمن آیات قرآن بسیار آمده است.
3) بمعنی اصلاح کردن چنانکه در آیه 18 سوره فاطر میفرماید: )
وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ. ص: 221
4) بمعنی زکات و صدقه عید فطر چنانکه در آیه 14 سوره اعلی میفرماید: )
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی.
صفحه 120 از 286
یعنی حقیقتا رستگار شد کسیکه زکات عید فطر را ادا نمود.
5) بمعنی تبرئه کردن چنانکه در آیه 49 سوره نساء میفرماید: )
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ.
آیا نمیبینی کسانی را که به دروغ خود را تبرئه میکنند.
6) بمعنی حلال چنانکه در آیه 19 سوره کهف میفرماید: )
فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً.
7) بمعنی صدقه چنانکه در آیه 13 سوره مریم میفرماید: )
وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَکاةً.
ص: 222
[سوره البقرة ( 2): آیه 152 ] .... ص : 222
اشاره
( فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ ( 152
ترجمه و شرح .... ص : 222
این آیه اشاره دارد به این که قبله توحیدي و بعثت تکمیلی باید شما را بمرتبهاي از کمال و قرب برساند که پردههاي شرك و اوهام
و فواصل و موجبات غفلت یکسر از میان برود و مستقیما مواجه با خداوند و نعمتهایش و در معرض تبادل ذکرش بدارد زیرا هر
نعمت شایسته یادآوري از صاحب نعمت و شکرگزاري نسبت باو است لذا فرمان یاد خدا و سپاسگزاري از وي در مناسبترین مقام
میرسد اینک میفرماید:
پس با اطاعت از دستورات بیاد من باشید تا با رحمت و احسان بیاد شما باشم و در مقابل نعمتهاي ظاهري و باطنی من سپاسگزار
باشید و کفران نعمت نکنید تا به بدترین و سخترین عذابها گرفتار شوید.
(وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ).
زیرا هر نعمت شایسته یادآوري از صاحب نعمت و شکرگزاري نسبت به اوست.
ص: 223
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 223
پس بیاد آرید نعمتهاي ما تا بیاد آرم شما را در نوا
یعنی افزایم شما را بر نعم و آن بود عرفان و حب مکتتم
نعمت منعم روا بر شاکر است و آنکه کفران کرد بر حق کافر است
صفحه 121 از 286
(152)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 223
قوله تعالی وَ لا تَکْفُرُونِ.
لا- کلمه لا در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی صله در کلام (زائد) چنانکه در آیه 1 سوره قیامت میفرماید: )
لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَۀِ.
یعنی بروز بزرگ قیامت سوگند یاد میکنیم.
2) بمعنی نهی کردن چنانکه در آیه 19 سوره اعراف میفرماید: ص: 224 )
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ.
3) بمعنی خبر دادن چنانکه در آیه 254 سوره بقره میفرماید: )
لا خُلَّۀٌ وَ لا شَفاعَۀٌ.
یعنی روز قیامت خبري از دوستی و شفاعت نیست.
4) بمعنی بدون چنانکه در آیه 8 سوره حج میفرماید: )
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُديً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ.
5) بمعنی نیست چنانکه در آیه 71 سوره بقره میفرماید: )
لا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ.
6) بمعنی اجازه است چنانکه در آیه 55 سوره احزاب میفرماید: )
لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ یعنی زنان اجازه دارند که از پدران و محارمشان حجاب نگیرند.
ص: 225
توضیحات .... ص : 225
1) قوله تعالی ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها. )
پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پس از بعثت مدت سیزده سال در مکه و از هفت ماه تا هفده ماه در مدینه بسوي بیت المقدس
عبادت میکردند یا در مکه بسوي کعبه و چند ماهی در مدینه بسمت بیت المقدس نماز میخواندند سپس در روز نیمه رجب سال
دوم هجرت در حالیکه آنحضرت در مسجد بنی سالم دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود جبرئیل حکم تغییر قبله را آورد و دست
مبارك پیغمبر اکرم را گرفته و بسوي کعبه گردانید و مردم نیز رویشان را بآنطرف گردانیده و دو رکعت دیگر را خواندند لذا آن
مسجد بمسجد ذو القبلتین نامیده شد سپس مشرکین گفتند محمّد صلّی اللّه علیه و آله در خصوص تعیین قبله سرگردان است زیرا
گاهی بکعبه رو میکند و گاهی به بیت المقدس و یهود و منافقین نیز گفتند وي محلّ تولد خود را دوست میدارد لذا هنگام نماز
بآنسو نماز میخواند زیرا مردم نادان از حکمت اینکه چرا خدا فرمان داد تا مسلمانان رو بقبله مخصوص خویش بایستند چیزي
نمیفهمیدند از آن جهت که ابله و سفیه بودند و سفیه و نادان را با حکمت چه کار؟ بدینجهت خداوند متعال نخست چگونگی
تغییر قبله را بدون بیان علت خاص آن در ضمن یک قانون اساسی بیان نموده و به پیغمبر اکرم دستور دادند: بگو اي پیغمبر گرامی
صفحه 122 از 286
خاور و باختر از آن خدا است سپس سیاق کلام را در آیات بعدي تغییر داده و بآشکار ساختن حکمت خاص تغیر قبله پرداختند.
2) تفسیر علی بن ابراهیم مینویسد: این آیه بعد از آیه قَدْ نَري تَقَلُّبَ ص: 226 )
وَجْهِکَ فِی السَّماءِ
نازل گردیده زیرا پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در مسجد بنی سالم دو رکعت از نماز ظهر را به بیت المقدس و دو رکعت دیگر
را بسوي کعبه خواندند این آیه نازل شد.
ولی اکثر مفسرین معتقدند که آیات قرآن مرتب و منظم است و تقدم و تأخري در آن پدید نگشته منتهی قبل از آنکه دستور تغییر
قبله داده شود خداوند متعال براي توطئه نفس رسول اکرم قبلا جریان بعد از تحویل قبله را باطلاع وي میرساند تا بلکه مشرکین و
یهودیها دلتنگ نگردد این است میفرماید:
سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ.
استاد بزرگوار مرحوم علامه طباطبائی در ذیل این آیه مینویسد: قابل توجه است اینکه میگویند چه چیز آنها را از قبله خود
برگردانید با اینکه قبله مزبور بیشتر بیهود تعلق داشت نه بمسلمانها زیرا میخواستند با اضافه کردن قبله بمسلمانها موضوع را عجیبتر و
قابل اعتراض جلوه دهند براي اینکه اگر میگفتند چه چیز باعث شد که مسلمانها از قبله یهود صرف نظر کردند جوابش خیلی
روشن بوده و چندان جاي تعجب و اعتراض نبود.
3) منظور از شرق و مغرب در این آیه اضافی و نسبی است و امکان دارد که محلی نسبت به محل دیگر شرق باشد ولی نسبت )
بمحلی دیگر مغرب و در اینجا کنایه از همه جهات است یعنی همه مکانها و جهتها ملک خداوند متعال است و میتواند بر طبق
مصالح در ملک خود تصرّف نماید و نقطه خاصی بدون دستور الهی داراي شرافت ذاتی نیست لذا هنگامیکه بیت المقدس را قبله
قرار داد و موقعیکه کعبه را قبله تعیین فرمودند همه این تصرفات و تحولات مبتنی بر حکمت و مصلحت بود و یکی از مصالح
تحویل قبله این بود که میفرماید: ص: 227
لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ.
و ذکر صراط مستقیم بصورت نکره در جمله در جمله یهدي الی صراط مستقیم بخاطر این است که راه راست باختلاف درجات
استعداد امتها براي درك کمال و رسیدن بسعادت با هم اختلاف دارند و هیچگاه در یک مرتبه معیّنی نبوده است.
قوله تعالی وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً.
محقق بیضاوي کلمه وسط را در تفسیر خود چنین معنی کرده است: وسط یعنی نیک و عدل و امّت وسط یعنی امتی که برگزیده
شده و عادل است و بعلم و عمل پاك شده است و در اصل کلمه وسط بجائی گفته میشود که مساحت اطرافش یکسان باشد سپس
این معنی را براي اوصاف حمیده و خصائل محموده انتخاب کردهاند زیرا صفت نیک و عدل آن است که بین دو طرف حدّ افراط و
تفریط قرار بگیرد مانند صفت جود که بین اسراف و بخل و صفت شجاعت که بین تهوّر و ترس واقع گردیده است و بر کسی گفته
میشود که اوصاف برگزیده او بین افراط و تفریط قرار گرفته باشد یعنی نه مثل مشرکین بطرف مادیّت صرف رفته و هرگز نظر بعالم
ما فوق الطبیعۀ نداشته باشد و نه مثل رهبانین بطرف روحانیت صرف رفته و جهات جسمانیت و طبیعت را که یکی از مظاهر قدرت و
حکمت ربوبی و مقدمه فوز به کمالات روحانی میباشد ضایع نموده باشد زیرا ترقی بشر منوط به کمال دو جنبه عقل نظري و عقل
عملی است و کمال هر دو جنبه عقل در مرحله اوّل منوط بسلامت قواي جسمانی است چنانکه گفتهاند رأي العلیل علیل لذا بایستی
تا حدي سلامت بدن را حفظ نموده و حق آن را ضایع نکرد و چون دین اسلام و ملت حنیف ابراهیم در حد وسط قرار گرفته و
ص: 228
قوانین و مقرات آن طوري تنظیم گردیده که هم فضائل جسمانی را در بردارد و هم فضائل روحانی را لذا امّت اسلام بین امتها بامّت
صفحه 123 از 286
وسط معرفی شده است.
یکی از مفسرین عالیقدر در ذیل آیه وَ کَ ذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً چنین مینویسد: آیه مبارکه در مقام امتنان بر پیغمبر اکرم و بر
اوصیاء آن بزرگوار است که آنها را بکمال وجودي آراسته و براي وساطت در نزول فیوضات پروردگار بجامعه بشر معرفی فرموده
است. و بر حسب آیه شریفه مقام وساطت مطلقا برسول اکرم و اوصیاء طاهرین او صلوات اللّه علیهم اجمعین اختصاص دارد زیرا که
موهبت مقام وساطت در تبلیغ آن است که بر اعمال نیک و بد جامعه بشر مطلق آگاه و گواه باشند بطوریکه گواهی آنان در پیشگاه
پروردگار میزان ایمان و کفر و استحقاق ثواب و عقاب آنان گردد و این موضوع نیز از بدیهیّات است که بواسطه حواس ظاهره و
بطور عادي نمیتوان اعمال و رفتار دوران زندگی یک شخص را ضبط نموده و بر سرائر و منویات وي احاطه کامل ساخت تا چه
رسد بر همه افراد و کلیه نفوس بشري تا پایان جهان تکلیف در صورتی که میزان ارزش اعمال مردم همانا منویات و سرائر ملکات
آنها است که بواسطه حواس ظاهري دست یافتن بآنها امکانپذیر نیست از این نظر آیه مبارکه خطاب برسول اکرم و بر اوصیاء
طاهرین آن بزرگوار میباشد ضمنا طبق روایتی که از امام نقل گردیده آیه شریفه کذلک جعلناکم ائمۀ وسطا نیز قرائت شده است.
از این آیه شریفه مستفاد میگردد که خداوند متعال هر یک از اوصیاء طاهرین را در زمان خود حجت و شاهد بر سرائر اعمال
، جوارحی و منویات و عقائد باطنی اهل آن زمان معین فرموده که در نشئه رستاخیز در پیشگاه أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3
ص: 229
پروردگار متعال شهادت آنان پذیرفته خواهد شد و پیغمبر اکرم نیز شاهد بر مقامات و تبلیغات اوصیاء خود خواهد بود و روایات
زیادي نیز که از اهل بیت علیهم السّلام وارد گردیده دلالت دارند بر اینکه روز رستاخیز هر یک از رسولان شاهد پیروان خود
میباشند و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله نیز شاهد پیامبران اولو العزم خواهد بود.
اگر کسی بگوید مخاطب در این آیه جامعه مسلمین است و اختصاص بگروهی ندارد جواب گفته میشود که رسول اکرم و اوصیاء
ظاهرینش حقیقت امّۀ مسلمۀ و جامعه اسلامی هستند و نظیر این نوع استعمال در آیات قرآن مجید بسیار است چنانکه در آیه 16
سوره جاثیه میفرماید:
وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ که نزول تورات و فرمانروائی و پیامبري بجامعه بنی اسرائیل نسبت داده شده در
صورتی که همه این امور به پیغمبران آنها اختصاص داشته است.
5) مقصود از کلمه لنعلم در این آیه شریفه آشکار ساختن نهان است بعبارت دیگر معلوم ما در خارج تحقق پیدا کند یعنی ما با )
اینکه قبلا میدانستیم ولی قبله را تغییر دادیم تا معلوم ما در خارج موجود و محقق گردد زیرا بعضی از اهل کتاب تنها بدلخوشی
آنکه پیغمبر اکرم قبله آنان را قبله خود قرار داده مسلمان شده بودند لذا لازم بوده کسانیکه بحق ایمان آوردهاند با کسانیکه تنها این
شباهت، آنان را فریفته بود تفاوت پیدا کنند.
مرحوم سید مرتضی علم الهدي میگوید: معنی لنعلم در این آیه مبارکه این است که من و دیگران بدانیم چون علم غیر حق بعد از
وجود پیدا میشود و علم قبل از وجود تنها متعلّق بخدا است بنابراین معنی لنعلم باعتبار علم دیگران أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 230
است یعنی دیگران که نمیدانستند علم پیدا کنند.
بعضی از مفسرین گفتهاند: مقصود از لنعلم در این آیه این است که حزب ما یعنی پیغمبر و مؤمنین بدانند چنانکه سلطان میگوید: ما
فلان شهر را گرفتیم در صورتی که خود سلطان نگرفته بلکه اتباع او این فتح را انجام دادهاند. یا اینکه مراد این باشد که ما عمل
کسی را انجام میدانیم که چیزي را نمیداند و میخواهد آن را امتحان کند و عدالت الهی نیز این معنی را ایجاب میکند زیرا خداوند
متعال با اشخاص پیش از آنکه عملی را انجام دهد با علم ازلی خود رفتار نمیکند و بطور کلی خداوند متعال با علم ازلی خود بهمه
صفحه 124 از 286
حوادث و جریانات آگاه است اگر چه آنها تدریجا بوجود خواهند آمد و باین میماند که نقشه ساختمانی را که مهندس قبلا طرح
کرده و از تمام جزئیات آن آگاه است بتدریج پیاده کند و بگوید این کار را بخاطر آن انجام میدهم تا آنچه را که در نظر دارم به
بینم یعنی بطرح علمی خود جامه عمل بپوشانم (با در نظر گرفتن فرق زیادي که علم خدا با علم بشر دارد) و بطور خلاصه منظور از
علم در اینجا علم عینی است یعنی علمی که با خلقت و ایجاد همراه است نه علم قبل از ایجاد زیرا آن علم قبلا حاصل بوده است.
ولی بعضی از مفسرین این توجیه را قبول نکرده و گفتهاند علم خداوند متعال پیش از ایجاد ممکنات و پس از خلقت آنها یکی
است یعنی علم خداوند علم حضوري است و همیشه صفحه نفس الامر نزد او مکشوف و هویدا است پس فرق گذاشتن بین علم
ازلی او قبل از ایجاد و پس از آن بیموضوع و بیاساس است و بهترین توجیه را توجیهی میداند که علم را در اینجا بمعنی آزمایش
گرفته و میگوید: لنعلم یعنی تا آزمایش کنیم (تا سیه روي شود هر که در او غش باشد) تا مطیع از عاصی و از منافق جدا گردد و از
این قبیل آیات که لفظ امتحان و ابتلاء دارد و تکلیف را بصورت امتحان و آزمایش قرار داده و با مکلفین معامله آنان أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 231
را میکند که در معرض آزمایشند بسیار است از جمله آنها است آیات:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا- ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً- وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَ دَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ و امثال این آیات ( 6) اگر کسی بگوید مگر آیه مبارکه فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ
نمیگوید که بهر سو روي آورید همانجا خدا را مییابید پس توجه به نقطه معین در حین نماز چه اثري دارد و چرا فقط باید بسوي
کعبه نماز خوانده شود جواب گفته میشود که یکی از مسائل مهمّی که اسلام بآن اهمیت بیشتري قائل شده همانا مسأله اتحاد است
لذا هر حکمی را که باعث وحدت میشود بعنوان واجب یا مستحب بیان نموده است و اگر نقطه معینی را براي قبله معرفی نمیکرد و
هر کس بدلخواه خود بهر طرفی که میخواست نماز میخواند هرج و مرج عجیبی بوجود میآمد علاوه بر این بعضی از نقاط
مرکزیت و سابقه بیشتري براي پرستش خدا دارد پس چه بهتر بخاطر حفظ وحدت و بخاطر توجه بمراکز اصلی عبادت نقطه معینی
بعنوان قبله انتخاب گردد.
7) عده کثیري از علماء عامه این آیه را دلیل بر حجّیت اجماع امت مسلمین قرار داده و گفتهاند: خداوند متعال در این آیه مبارکه )
امت را بعدالت توصیف نموده و لازمه این توصیف این است که باید شهادت آنها مورد قبول و تصدیق قرار بگیرد لیکن بآنها
جواب دادهاند گر چه ظاهر این آیه عدالت تمام افراد امت را نشان میدهد ولی در خارج خلاف این موضوع بر ما روشن و واضح
گردیده است زیرا اعمال و رفتار بعضی از افراد امت نشان دهنده عدم عدالت آنها است لذا باید آیه را بر بعضی از افراد امت که
عبارت از ائمه معصومین علیهم السّلام است حمل نمود ص: 232
چنانکه روایات زیادي نیز این موضوع را تأیید میکند بنابراین نمیتواند دلیل بر حجّیت اجماع باشد ولی براي جواز نسخ در احکام
دین و وقوع آن دالّ میباشد زیرا قبله بطوریکه مفاد آیه نشان میدهد اول نقطه دیگر بوده و سپس بنقطعه دیگر انتقال داده شد.
8) قوله تعالی قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ حسن بصري گفته است که خداوند متعال از پیش به پیغمبرش وعده داده بود که )
قبله را از بیت المقدس برگرداند ولی تعیین نکرده بود که در کدام جهت تغییر خواهد داد و چون یهودیان زبان بطعن رسول اکرم
گشودند خداوند اجازه فرمود که پیغمبر دعا کند و پیغمبر دعا کرد و پیک وحی خداوند او را از بیت المقدس متوجه کعبه ساخت
و معنی جمله ترضاها این نیست که پیغمبر اکرم از نماز گزاردن بسوي بیت المقدس ناراضی بود و رضایت بر چیزي دلیل بر عدم
رضایت از چیز دیگري نمیشود زیرا او میدانست که هر چه خدا انجام میدهد صلاح مسلمین در آن است بلکه بخاطر این بود که
بیت المقدس قبلهي موقت بود و پیامبر در انتظار اعلام قبلهي نهائی بسر میبرد که با صدور فرمان آن زبان طعن یهود قطع شده و
مردم حجاز که بکعبه توجه خاصی داشتند براي پذیرش آئین اسلام علاقه بیشتري نشان خواهند داد.
صفحه 125 از 286
ضمنا در این آیه شریفه حکم تغییر قبله اول متوجه پیغمبر اکرم شده و سپس به عموم مسلمان که در هر زمان و مکان که باشند
صادر گردیده است.
مرحوم علامه طباطبائی مینویسد: این تعبیر مؤید این است که تغییر قبله در حالی واقع شده که پیغمبر اکرم در مسجد مشغول نماز
بوده و مسلمانان نیز پشت سر آن بزرگوار نماز میخواندند. ص: 233
اگر کسی بگوید نیازي بخطاب جداگانه براي عموم مسلمان بنظر نمیرسد زیرا خطاب به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله که رهبر
مسلمین بود کافی بنظر میرسید در جواب باید گفت که چون مسئله تغییر قبله از طرف یهود و مشرکین سر و صداهائی بدنبال داشت
ممکن بود که خاطر مردم تازه مسلمان از این گفتگوها آلوده گردیده و حقیقت را در نیابند و خیال کنند که این حکم مخصوص
پیغمبر بوده و از نماز خواندن بسوي کعبه خودداري کنند لذا خداوند متعال مجددا عموم مسلمانها را مورد خطاب قرار داده و بیان
میفرماید که تحویل قبله مخصوص پیغمبر اکرم نبوده بلکه یک حکم عمومی است.
اگر کسی بگوید که چرا در آیه بجاي کعبه سمت مسجد الحرام ذکر گردیده یعنی بجاي اینکه گفته شود فول وجهک الکعبۀ گفته
شده فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ جواب داده میشود ایستادن مقابل خانه کعبه براي اشخاصی که در نقاط دور نماز میخوانند
بسیار مشکل است لذا بجاي کعبه مسجد الحرام و بجاي خود کعبه سمت آن قرار داده شده است تا توجه بقبله در حین نماز براي
همگان میسّر باشد و تکلیف صفهاي طولانی نماز جماعت که بطور قطع و یقین طول صفها بیشتر از طول کعبه است روشن شده
باشد.
9) قوله تعالی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ منظور از این جمله دو چیز است یکی اینکه همه بدانند که یکی از اختصاصات اساسی اسلام )
این است که هیچگونه تبعیض و تفاوتی حتی در میان پیغمبر و دیگران نبوده و براي شخص پیغمبر هم ملاحظه و مجاملهاي در کار
نیست و در آنجا که پاي حکم الهی در میان است نرمی وجود ندارد و در اجراي اوامر حق سستی و تعارفی در کار نیست و وقتی
کار مربوط بدین و شریعت باشد هیچ کس ص: 234
امتیازي ندارد و هر کس از راه حق منحرف گردید مشمول کیفرهاي پروردگار متعال خواهد شد گر چه امکان ندارد پیغمبران با
آن ایمان محکم و علم سرشار تابع هوي و هوس گردند و قضیّه شرطیۀ چنانکه معلوم است بر وجود خارجی شرط دلالت نمیکند و
تهدید در این آیه بخاطر قطع طمع یهود است چنانکه آیه لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ نیز براي قطع طمع مشرکین میباشد.
و دیگر اینکه افراد جامعه اسلام متوجه باشند جائیکه مسؤلیت پیغمبر در اجراي اوامر الهی اینگونه باشد باید آنها هر چه بیشتر
مواظب اعمال و رفتار خود باشند و بمنظور همراهی و مدارا با یهود بطمع اینکه باسلام رغبت نمایند تسلیم پیشنهادهاي غیر معقول
آنان نگردند ضمنا این آیه بدو مطلب دیگر نیز اشاره دارد:
اول بر بطلان گفتار کسانی که میگویند تهدید و وعده عذاب با شرطی که خدا عالم است بر اینکه آن شرط تحقق پیدا نخواهد
کرد صحیح نیست زیرا خداوند در این آیه با علم به این که پیغمبر از تمایلات اهل کتاب پیروي نخواهد کرد او را تهدید از پیروي
بتمایلات اهل کرده است.
دوم بر بطلان گفتار کسانیکه میگویند اگر خداوند تمام الطافیکه در دایره قدرت و اختیار اوست در باره کفار عملی میکرد بدون
شک آنها ایمان میآوردند زیرا خداوند در این آیه میفرماید اگر براي اهل کتاب همه برهان و معجزات را بیاوري ایمان نخواهند
آورد.
10 ) قوله تعالی یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ در مرجع ضمیر یعرفونه بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد بعضی میگویند مرجع )
ضمیر پیغمبر اسلام است ولی قتاده و ربیع و سدي و ابن زید مرجع ضمیر را ص: 235
قبله یا مسجد الحرام دانستهاند بعض دیگر مرجع ضمیر را کتاب میدانند اما اکثر مفسرین مانند ابو علی و ابو مسلم بن بحر و غیر اینها
صفحه 126 از 286
قول اول را اختیار نمودهاند زیرا تشبیه بشناختن فرزند در مورد انسان درست است نه در مورد کتاب یا قبله یا مسجد الحرام و مؤیّد
قول آنان آیه 156 سوره اعراف است که میفرماید:
یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ ضمنا در این آیه مبارکه نکته التفات واقع شده است زیرا ابتداء روي سخن با پیغمبر اکرم
بوده و شخص رسول اللّه مورد خطاب قرار گرفته بود و در اینجا آنحضرت غایب فرض شده و مؤمنین مورد خطاب قرار گرفتهاند و
بجاي یعرفونک یعرفونه تعبیر کرده است تا اینکه بمؤمنین بفهماند که اهل کتاب بقدري اوصاف رسول اللّه را در کتابهاي آسمانی
خود دیدهاند و آنحضرت را چنان واضح میشناسند مثل اینکه پسران خود را میشناسند و با اینحال از روي عناد و لجاجت او را انکار
میکنند.
و در واقع این آیه بیک حقیقت جالبی اشاره دارد و آن این است که صفات جسمی و روحی و منطقهاي پیغمبر اکرم بقدري در
کتب پیشین زنده و روشن بوده که مجال انکار براي احدي باقی نگذاشته بود و اگر چنین نبود همه دانشمندان اهل کتاب بمبارزه
شدید و صریح بر ضد پیغمبر اکرم برمیخاستند و باو میگفتند این تو و این کتابهاي ما در کجاي آن نام و صفات تو ذکر شده
است و امکان نداشت حتی یک نفر از علماء آنان در مقابل پیغمبر اسلام تسلیم گردد در صورتی که عبد اللّه بن سلام که یکی از
علماء یهود بود میگفت من پیغمبر اسلام را بهتر از فرزندم میشناسم. ص: 236
11 ) قوله تعالی الْحَ قُّ مِنْ رَبِّکَ اگر حکمی از طرف خداوند متعال صادر گردیده باشد حق است زیرا آن حکم حتما از روي )
حکمت و مصلحت و بمقتضاي عدل صادر گردیده و لو اینکه ما بحکمت و مصلحت آن پی نبرده باشیم و یا موافق درك ما نباشد
براي اینکه اجتهاد در مقابل نص صحیح نیست ولی آنچه که از روي هوي و هوس و القاء شیاطین و قیاس و استحسان باشد باطل
میباشد و راه تشخیص آن آیات قرآن و اخبار قطعی الصدور و براهین عقلیه قطعیۀ است که اگر حکمی با یکی از این طرق سه گانه
ثابت شد که از طرف پروردگار متعال است آن حکم حق و قطعی است و دیگر جاي شکی در آن باقی نمیماند از این جهت تغییر
قبله از بیت المقدس و تعیین کعبه براي قبله با کلمه حق تعبیر گردیده براي اینکه مسلمین بدانند که آن حکم قطعی و ثابت و از
طرف پروردگار عالم است و هیچگونه شک و تردیدي در آن وجود ندارد.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان میگوید این آیه بر خلاف عقیده مجبّره که میگویند قدرت بر خلاف معلوم تعلق پیدا نمیکند
دلالت دارد زیرا با اینکه معلوم بوده که پیغمبر اکرم شک و تردید در حکم تغییر قبله نخواهد کرد او را نهی کرده است و نهی در
اینجا بر خلاف معلوم تعلّق گرفته است.
12 ) قوله تعالی لِکُلٍّ وِجْهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها )
این آیه و آیات دیگر از قبیل فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ- قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ و امثال اینها بیک حقیقتی اشاره دارند و آن این
است که رو کردن بسوئی غیر از سوئی دیگر در اصل عبادت مدخلیتی ندارد مگر بجهاتی که بآن ضمیمه گردد مثلا چون کعبه
محل شریف و مکان عبادت و مولد پیغمبر اکرم بوده ص: 237
و بدست حضرت ابراهیم علیه السّلام تعمیر گردیده و امثال اینها موجب شد که خداوند متعال کعبه را قبله مسلمانان قرار داده است
گر چه اصل تشریع قبله براي پیروان ادیان مختلفه داراي اسرار و رموزي است که نزد اهلش مبرهن است لیکن اشخاصی در این
عالم پیدا میشوند که از عالم حس و خیال قدم بالاتر گذاشته و از بند مادیات آزاد گردیده و روي دل بکعبه مقصود آورده و بهر
طرفی روي آورد روي خدا و آثار او را میبیند و مشاهده میکند که مشرق و مغرب ملک خدا و نشان دهنده اوست.
13 ) صاحب تفسیر اطیب البیان در ذیل این آیه مبارکه مینویسد: اغلب مفسرین بخاطر رعایت نظم و سیاق آیات این آیه را نیز از )
آیات قبله شمرده و وجهه را بمعنی ما یتوجه الیه گرفته و مرجع ضمیر هو را خدا دانستهاند و چنین معنی کردهاند که هر امتی قبلهاي
دارد که خداوند متعال آنها را بطرف آن گردانیده لذا در این باره کمتر مشاجره نموده و بخوبیها مبادرت نمائید ولی ظهور در این
صفحه 127 از 286
است که وجهه بمعنی طریقه و مشی است و مرجع هو لفظ کل میباشد و معنی آیه چنین است که هر کسی داراي طریقه و مسلکی
است که او رو آورنده بآن روش و سیر کننده آن است و بهمین معنی است آیه: قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یعنی هر کس مطابق نیّت
و اندیشه خود عمل میکند و صاحب تفسیر انوار درخشان نیز معنی دوم را پذیرفته و چنین میگوید: پروردگار متعال براي هر یک
از افراد بشر در عالم ذرّ و هنگام سپردن تعهد عبودیت مسیري تعیین فرموده و هدف آنان را از سعادت یا شقاوت در نظر گرفته و
بشر نیز در این جهان همان هدف را بطور خودمختاري تعقیب خواهد نمود و پروردگار عالم نیز هر یک از آنها را بر حسب استعداد
بیکران که در آنها نهاده بدانسو که خواهند رهبري ص: 238
میکند و جهان اختیار را براي تکمیل نفوس بشري آماده و گسترده کرده و بدینوسیله نظام آزمایش را براي افراد بشر بپا داشته تا
سعادت و شقاوت آنان از راه اختیار و بوسیله کارهاي عضوي و جوارحی خود آنان تأمین گردد و در حقیقت نظام جهان که پایه
آن بر تبدل و تحول نهاده شده براي حرکت و سیر طبیعی موجودات است که بهدف و کمال شایسته خود برسند و بشر علاوه بر
حرکت طبیعی رشد ارادي نیز دارد که مبناي سعادت و شقاوت و حیات جاودان اوست که در این آیه مبارکه از آن به وجهه یعنی
مسیر تعبیر شده است و در پایان همه افراد بشر را که در آن مسیرهاي نامحدود رهسپارند بخاطر آشکار شدن سرائر آنان در عرصه
رستاخیز گرد خواهند آورد.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان مینویسد: بنظر جبائی مراد از جمله لِکُلٍّ وِجْهَۀٌ
این است که خداوند متعال براي هر طایفهاي از مسلمانان جهتی را در استقبال کعبه معین فرموده که بآن جهت توجه میکنند
عدهاي از پشت سر خانه کعبه و عدهاي از رو برو طایفهاي از طرف راست و جمعی از طرف چپ که هر یک از اینها جهت
مخصوصی را مورد توجه و استقبال خود قرار میدهند که خداوند متعال دستور داده است موقع نماز بآن طرف توجه نمایند و آنان را
بآن سو برگردانده است.
14 ) قوله تعالی وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ. )
مفسرین در علّت تکرار حکم این آیه چند وجه بیان کردهاند:
1) بخاطر بزرگ شمردن پیغمبر خود و فراهم آوردن خشنودي وي. )
2) براي اینکه عادت الهیه بر این جاري شده بود که هر ملّت و صاحب دعوتی را بسوي جهتی برگردانیده و با آن وجهه و قبله، آن )
را از سایر ادیان ص: 239
متمایز گرداند.
بجهت ردّ حجت و برهان مخالفین، و هر علّتی را هم بمعلولش مقترن قرار داده و بهر یک از دلائل که ذکر فرموده مدلول آن را
تقریبا و تقریرا نیز با آن ذکر نموده است بعلاوه، این تأکیدات پی در پی حاکی از این حقیقت است که موضوع تحویل قبله از مظان
و موارد فتنه و شبهه بوده و سزاوار و شایسته بود که ذکر آن را مرتبهاي پس از مرتبه دیگر اعاده فرمایند.
و بعضی از مفسرین گفتهاند که در آیه اول حکم حال حضر یعنی اشخاص غیر مسافر بیان گردیده و در آیه بعدي حکم حال
اشخاص مسافر ذکر شده است.
برخی از مفسرین میگویند این تأکیدات تکرار محض نبوده بلکه مشتمل بر دستور جدیدي نیز میباشد زیرا دستور سابق در مورد
نمازگزاران مدینه بوده ولی دو آیه بعد از آن یک حکم کلی و عمومی است براي تمام نقاط و همه افراد نماز گذار.
دانشمند محترم آقاي سید عبد الحسین طیب در باره تکرار آیات قبله چنین مینویسد: آیه اول یعنی آیه 144 براي اتمام علاماتی است
که در کتب انبیاء گذشته براي معرفی پیغمبر اسلام ذکر شده بود که پیغمبر خاتم بدو قبله نماز میخواند و تا این حکم نیامده بود
میگفتند این آن پیغمبري نیست که ما اوصاف او را در کتابهاي خود خواندهایم و این نکته از جمله:
صفحه 128 از 286
إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ.
استفاده میگردد. و آیه دوم براي اثبات همیشگی بودن کعبه براي قبله میباشد یعنی این قبله مانند قبله سابق محدود و موقت نیست
بلکه الی الابد ثابت ص: 240
و برقرار است و این نکته از جمله وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ مستفاد میگردد.
و آیه سوم نوید میدهد که تشریح این حکم بمنظور اتمام یعنی ولایت امیر المؤمنین علی علیه السّلام و ائمه طاهرین میباشد که در
آیه:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً.
بطور انجاز بیان گردیده است زیرا کمال نعمت ولایت ائمّه طاهرین علیهم السّلام مقدماتی داشته که از جمله همین تشریح قبله بود
که حضرت ابراهیم در حین نیایش از خدا خواسته بود که از ذریۀ او امۀ مسلمۀ قرار دهد لذا مردم باید باین خانه متوجه شده و
اهمیت آن را بدانند و همچنین مقدمه دیگر فتح مکه بوده که در سوره فتح وعده اتمام نعمت را داده است چنانکه میفرماید:
إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً.
و دیگر مقدمه سوم حج عمومی پیغمبر اسلام بوده که از آن بحجۀ الوداع تعبیر شده است که پس از اتمام مراسم حج امر ولایت که
موجب اتمام و اکمال شرع مبین بود بمردم ابلاغ گشته و موجب تحقق وعده الهی گردد.
عدهاي از مفسرین نوشتهاند: تکرار آیات مربوط به تغییر قبله متضمّن اسرار و حکمی است که به بعضی از آنها بطور خلاصه اشاره
میشود: در مرتبه اول توجه بمسجد الحرام و تغییر قبله بخاطر برآوردن آرزوي باطن پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بود چنانکه
میفرماید:
فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَۀً تَرْضاها.
در مرحله دوم تکرار بجهت آن بود که بیان کند این تغییر قبله از ص: 241
بیت المقدس بطرف کعبه فرمانی است حق و از جانب پروردگار میباشد چنانکه با جمله وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ بآن اشاره فرمودهاند و
در مرحله سوم تکرار متضمن فوائدي بوده از جمله: قطع حجّت آنانکه میگفتند اگر این دعوت دعوت خاصی است پس چرا قبله
مخصوص ندارند زیرا آنها در کتابهاي آسمانی خود خوانده بودند که یکی از علائم پیغمبر موعود نماز خواندن او بدو قبله است و
تا قبله تغییر نیافته بود میگفتند این پیغمبر آن پیغمبر موعود نیست که تحویل قبله این احتجاج آنان را دفع نمود و لو اینکه عدهاي از
آنان تابع هیچ برهان و منطقی نبوده و دست از لجاجت برنداشتند و در هر حال به پیغمبر اکرم ایراد میکردند. و همچنین یکی از
فوائد تغییر قبله این بود که خداوند متعال بدینوسیله نعمت خود را بر مسلمین تمام کرده و آنها را صاحب دین تازه و قبله ویژه قرار
داد بدینوسیله استقلال مسلمین ثابت میگردد. فائده سوم پس از قطع حجت اهل کتاب و تمامیت نعمت، هدایت یافتن است که
مسلمانان در صراط مستقیم ولایت که سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین میکند قرار گرفته و بمقصد و غایت مطلوب نائل گردند.
15 ) استثناء در جمله إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا استثناء منقطع است و استثناي منقطع آن است که مستثنی از جنس مستثنی منه نباشد بنابراین )
کلمه الا در اینجا بمعنی لکن میباشد و معنی آیه چنین است: که هنگام نماز روي خود را بسوي کعبه بگردان تا احدي نتواند بر تو
اعتراض نماید مگر ظالمین و معاندین و مثل این میماند که کسی بگوید ترا بر من حقی نیست مگر بخواهی زور بگوئی و ظلم کنی
ولی بنابر روایت علی بن ابراهیم کلمه الا در اینجا بمعنی لا است یعنی تا نباشد از مردم براي شما حجت و برهانی و نه آنان را که
ظلم کردهاند و از روي عناد و لجاجت حرف میزنند و در کتاب مغنی اللبیب این معنی را ص:
242
نسبت باخفش و فراء و ابو عبیده داده ولی الا را بمعنی واو عاطفه گرفته است در اینصورت معنی آیه اینطور میشود: براي مردم و
صفحه 129 از 286
ستمکاران استدلالی باقی نخواهد ماند. مرحوم آیۀ اللّه ثقفی در تفسیر خود آن را بمعنی غیر گرفته و میگوید معنی آیه چنین است:
که ما کعبه را قبله قرار دادیم تا براي مردم غیر معاند و منصف بر شما حجتی باقی نماند زیرا اگر اشخاص معاند و غیر منصف
حجتی بیاورند دفع آن لازم نیست چون با معاند هر اندازه محاجه شود دست از عناد خود برنخواهد داشت و بعلاوه چنانکه
میفرماید:
حُجَّتُهُمْ داحِضَۀٌ یعنی دلیل آنها ساقط و باطل و غیر قابل قبول است و احتیاج بدفع ندارد.
6) قوله تعالی کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ. )
بطوریکه مفسرین نوشتهاند: کاف در کما ارسلنا براي تشبیه و ما مصدریه است و معنی آیه چنین است.
.« انعامنا علیکم بجعل البیت قبلۀ کارسالنا فیکم رسولا »
یعنی بدینوسیله دعاي حضرت ابراهیم علیه السّلام را در باره شما باجابت رساندیم در آنجا که حضرت ابراهیم و اسماعیل از خداوند
متعال درخواست نموده و گفتند:
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ یُزَکِّیهِمْ.
و بقرینه این آیه روشن میشود که مقصود از جمله فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ در باطن قرآن اولیاء و ائمه دین است گر چه در ظاهر مورد
خطاب قریش یا ص: 243
جمیع عرب یا همه امّت اسلام میباشد. و همچنین مقصود در جمله وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ مقصود از کتاب قرآن و از حکمت
احتمالا رموز و مطالب اسرارآمیز قرآنی اراده شده است زیرا مجموع قرآن هم کتاب قانون الهی است و هم معجزه رسول اکرم گر
چه بنظر بعضی از مفسرین منظور از حکمت وحیهائی است که بطور سنت در زمینه احکام به پیغمبر اکرم میرسید و بعقیده برخی از
مفسرین مراد از کلمه حکمت سخنان پیغمبر و علوم و دانشهائی است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در توضیح حقایق قرآن
بیان فرمودهاند که آنهم طبق آیه ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي منتهی بوحی میگردد.
17 ) قوله تعالی فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. )
ذکر عبارت از حضور معنی یا صورت چیزي در ذهن است و یا توجه بآثار و نشانههاي آن چیز و در حقیقت عملی است روانی و
نفسانی که داراي مراتب و درجات متعدد میباشد و غفلت و فراموشی که آن هم حالات درونی است ضدّ آن محسوب میگردد و
توجه انسان بخداوند متعال و بیاد منعم حقیقی بودن بهترین شکر نعمتهاي اوست ولی از نظر غیر متناهی بودن نعمتها و چگونگی
توجه و خلوص، یاد خدا نیز داراي مراتب بیشماري میباشد و لذا توجه و عنایت پروردگار متعال نیز نسبت بافراد متفاوت و بقدر
استعداد و شایستگی آنان خواهد بود و ذکر زبانی نیز یکی از مراتب ذکر است نه معنی منحصر آن و شاید ذکر زبانی را از آن
جهت ذکر گفتهاند که زبان ترجمان دل میباشد زیرا اول گویا میگردد سپس زبان بتوسط الفاظ همان معنی را در لفافه حروف
اظهار میدارد خلاصه ذکري که ذاکر را مورد توجه و نظر رحمانی و رحیمی پروردگار متعال قرار میدهد همان توجه بحق و بیاد او
بودن است و باین توجه و مراتب ص: 244
آن در آیات متعددي اشاره شده است از جمله آیه 34 سوره احزاب و 204 سوره اعراف و 28 سوره رعد و 200 سوره بقره که
میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِ یلًا- وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَ َ ض رُّعاً وَ خِیفَۀً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ
بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ- أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ- فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً.
مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر خود مینویسد: کلمه اشد در این آیه مبارکه از صفات معنی است نه لفظ یعنی مراد شدت توجه
قلبی ذاکر است نه ادا کردن لفظ بنحو شدیدتر.
صفحه 130 از 286
18 ) مفسرین در معنی فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ معانی مختلفی ذکر نمودهاند: )
سعید بن جبیر باستناد آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ میگوید:
ابن عباس باستناد آیه وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا میگوید: یعنی « اذکرونی بطاعتی اذکرکم برحمتی » معنی آیه این است
اذکرونی بطاعتی اذکرکم بمعونتی- ابن کیسان باستناد آیه لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ میگوید:
یعنی اذکرونی بالشکر اذکرکم بالزیادة بعضی دیگر از مفسرین گفتهاند: معنی آیه چنین است:
اذکرونی علی ظهر الأرض اذکرکم فی بطنها برخی از مفسرین گفتهاند: منظور از فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ یعنی اذکرونی فی الدنیا
اذکرکم فی العقبی- عدهاي از مفسرین باستناد آیه:
فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ میگویند یعنی اذکرونی فی النعمۀ و الرخاء اذکرکم فی الشدة و البلاء.
برخی باستناد آیه ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ گفتهاند: یعنی اذکرونی بالدعاء ص: 245
اذکرکم بالاجابۀ.
امّا ربیع در تفسیر این آیه مبارکه گفته است: یعنی ان اللّه ذاکر من ذکره و زائد من شکره فضیل بن عیاض باستناد آیه:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا أُولئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ.
گفته معنی آیه این است: اذکرونی بطاعتی اذکرکم بثوابی بعضی از نویسندگان عقیده دارند بنا باستناد آیه بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ معنی آیه شریفه این است اذکرونی بالتوحید و الایمان اذکرکم بالدرجات و الجنان- گروهی از محققین باستناد آیه مَنْ
عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَۀً- آیه را چنین معنی کردهاند یعنی اذکرونی بالطاعات اذکرکم بالمفازات.
مفسرین اقوال زیادي در تفسیر این آیه نقل کردهاند ولی بخاطر احتراز از اطاله کلام از ذکر بقیه اقوال خودداري گردید.
19 )ابو الفتوح رازي مینویسد: اصمعی میگوید در عرفات اعرابی را دیدم که میگفت خدایا آوازها بزبانهاي مختلف بطرف تو بلند )
شده و از تو حوائج خودشان را میخواهند و حاجت من این است که چون مرا در آن منزل وحشت و وحدت فرود آرند مخلوقات
مرا فراموش میکنند تو مرا فراموش نکنی.
عبد اللّه مبارك میگوید: در یکی از سالها که بزیارت خانه خدا میرفتم از قافله دور افتادم و با توکل بخدا شترم را میراندم
جوانی سیزده یا چهارده ساله را دیدم که از کنار بیابان آمد و جامه مختصري پوشیده نه زادي نه راحلهاي و نه انیسی داشت باو
گفتم از قافله عقب افتادهاي گفت نه تنها آمدهام گفتم زاد ص: 246
راحله و طعام و شرابت کجا است؟ اشاره بآسمان کرد و من خواستم او را امتحان کنم گفتم من تشنهام شربتی آب سرد بمن بده او
دست خود را بهوا برد قدحی آب که در آن برف بود بگرفت و بمن داد من تعجب کردم گفتم باین مقام از کجا رسیدي گفت:
اذکره فی الخلوات یذکرنی فی الفلوات یعنی من در خلوت او را یاد میکنم او در بیابان بیاد من است سپس از چشم من غایب شد.
ذکر خدا نسبت به بندگانش عبارت از افزایش فضل و شرح آنان و عنایت توفیق سعادت و طاعت و آمرزش گناهان آنها است ولی
چون تذکر انسانها نسبت به پروردگار متعال داراي درجات و مراتب بیشماري است لذا توجه و عنایت پروردگار عالم نیز در باره
آنان متفاوت و بقدر استعدادات و شایستگی آنان خواهد بود. و امّا شکر عبارت از سپاس در مقابل نعمتهاي پروردگار عالم و
صرف آنها در آنچه بدان منظور عطا گردیده است و خود شکر از مراتب ذکر و توجه بآفریدگار جهان است که انسان نعمتها را از
او دانسته و در مقام اداء وظائف هر یک از آنها برآید و باحتیاج ذاتی و نیازمندي خود پی برده و بداند که احتیاجات انسانها
بپروردگار متعال پی در پی و بیشمار است و موجودات عالم آنی از موهبتها و نعمتهاي آفریدگار بینیاز نخواهد بود وَ ما بِکُمْ مِنْ
نِعْمَ ۀٍ فَمِنَ اللَّهِ و کفران نعمت عبارت است از اینکه خود را بینیاز از آفریدگار پنداشته و نعمتهاي بیمانندي را مانند دین اسلام و
بعثت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله را که براي رهبري افراد بشر است کفران نماید و همچنین از سایر نعمتها که پروردگار متعال
صفحه 131 از 286
بانسان موهبت کرده و با اینکه همواره از آنها بهرهمند است معهذا از توجه و شکرگزاري چشم فرو بسته و در مقام طغیان و ستیزگی
برآمده و کفران نعمت نموده و از اداء وظائف بندگی خودداري نماید. ص: 247
از عارفی پرسیدند خدا را بچه چیز شناختی گفت هر وقت قصد معصیت نمودم عظمت و جلال خداوند را بیاد آوردم و از انجام آن
معصیت خودداري نمودم.
آري اگر ذرهاي از نور معرفت الهی در قلبی بتابد اثر آن در ظاهر پدیدار میگردد و ظهور آثار نور معرفت نتیجه ذوق و حال است
نه حاصل علم و تصور.
ص: 248
روایات .... ص : 248
1) از ابن عباس روایت شده که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله پس از هجرت بمدینه میفرماید: در مدینه هنگام نماز متوجه بیت )
المقدس بودند. از براء بن عازب نقل گردیده که وي گفت مدت شانزده ماه نماز را با رسول اکرم بجانب بیت المقدس گذاردم و
بروایت دیگر هیفده ماه و پس از آن در نماز متوجه کعبه شدیم این روایت را مسلم نیز در صحیح خود نقل کرده است ولی از انس
بن مالک روایت شده که مدت نماز گذاردن ما بجانب بیت المقدس نه ماه و یا ده ماه بود.
2) علی بن ابراهیم از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: مدت نماز به بیت المقدس ده ماه )
در مکه و هفت ماه در مدینه بوده است.
3) مرحوم فیض در تفسیر صافی نقل میکند که گروهی از یهود بخدمت حضرت رسول اکرم عرض کردند شما چهارده سال بسوي )
بیت المقدس نماز خواندي و حالا بسوي کعبه نماز میخوانی بما بگو اگر آنچه که تاکنون بر آن بودهاي حق بود پس شما ترك
حق نموده و بباطل گرائیدهاي و اگر باطل بود از کجا اطمینان داشته باشیم حالا هم بر باطل نباشی پیغمبر فرمود هم آن حق بوده و
هم این چنانکه خداوند فرمودند: بگو شرق و مغرب از آن خدا است هر که را بخواهد براه راست هدایت میفرماید: هر جا را خداي
صلاح بداند دستور میدهد که بندگانش در موقع نماز بآنسو توجه داشته باشند و تدبیر خدا را در باره صلاح بندگانش منکر نشوند
سپس فرمودند: بمن بگوئید شما عمل روز سبت (شنبه) را بدوا ترك کرده و سپس در سایر ایام آن را بجاي آورید و دوباره أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 249
آن را واگذاشته و در روز شنبه عمل نمودید آیا حق را گذاشته بباطل برگشتید یا از باطل بحق برگشتید یا از باطل بباطل و یا از حق
بحق عدول نمودید هر چه شما بگوئید جواب محمّد صلّی اللّه علیه و آله براي شما خواهد بود گفتند هم عمل در سبت حق بوده و
هم عمل بعد از آن رسول خدا فرمودند قبله بودن بیت المقدس در وقت خود حق بوده و قبله بودن کعبه هم الان حق میباشد.
یهودیان گفتند یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله بنظر شما در مورد تحویل قبله براي پروردگار تو بدا (یعنی ظهور بعد از خفا) حاصل
شده رسول اکرم فرمودند بدا براي کسی میشود که از عواقب امور و مصالح آن مطلع نباشد تا دستوري از وي بخلاف دستور اول
صادر گردد و خداوند متعال اجلّ از این معنا است و مانعی او را از مقصودش باز نمیدارد. بعد فرمود بمن بگوئید آیا خدا نیست
هم زنده میکند و هم میمیراند هم بیمار میکند و هم صحت میدهد و باز بیمار میکند آیا در هر یک از این صورتها براي خدا بدا
حاصل میشود گفتند نه، فرمود همچنین است تحویل قبله که خداوند اول به پیامبرش دستور داد که به بیت المقدس نماز بخواند
سپس امر فرمود که بسوي کعبه نماز بگذار و از براي خدا در این موضوع نیز بدائی حاصل نگردیده است باز فرمودند آیا خدا
نیست که زمستان را پس از تابستان و تابستان را پس از زمستان میآورد آیا در هر یک از اینها بدا حاصل میشود گفتند نه فرمود
همینطور است امر قبله که از روي بدا نبوده است تا آنجا که فرمودند: اي بندگان خدا شما بیمارانی را میمانید و ربّ العالمین
صفحه 132 از 286
پزشکی را ماند و صلاح بیمار در آن است که بدستور پزشک عمل نماید نه آنچه اشتهاي بیمار و هواي او جستجو میکند پس
آگاه باشید اگر در مقابل دستورات خداوند متعال تسلیم گشته و امر او را اطاعت کنید در زمره رستگاران خواهید بود.
4) در تفسیر عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که آنحضرت در ص: 250 )
تفسیر آیه مبارکه لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فرمودند: هر که گمان برد که خطاب لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ بهمه افراد مسلمین است
بخدا دروغ نسبت داده زیرا عدّهاي از مسلمین هستند که شهادت آنها نزد خود آنان در خصوص یک چارك خرما پذیرفته نمیشود
آیا امکان دارد که خداوند متعال شهادت یک همچو اشخاص را در باره امتهاي گذشته بپذیرد بلکه مراد گروهی است که
درخواست حضرت ابراهیم در باره آنان بدرجه اجابت رسیده است و بر حسب آیه مبارکه کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ عبارت از
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و اوصیاء طاهرین آن بزرگوار است.
5) در کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی سلیم بن قیس از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که فرمودند: خداوند متعال از )
آیه مبارکه لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ ما اوصیاء را اراده نموده که رسول اکرم شاهد و گواه بر ما اهل بیت است و ما گواهان
پروردگار و حجت او بر مردم هستیم و ما آن کسانی هستیم که خداوند متعال فرمودند ما بدینسان شما را امّت وسط قرار دادیم.
6) در کافی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت شده که آن حضرت فرمودند: )
نحن الامۀ الوسط و نحن شهداء اللّه علی خلقه و حججه فی ارضه و سمائه یعنی مائیم امّت وسط و مائیم گواهان خدا و حجتهاي او
در زمین و آسمان او.
7) در کافی در ذیل آیه فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ روایتی از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل میکند که آن حضرت )
فرمودند: هر گاه براي نماز رو بقبله ایستادي روي خود را از جانب قبله برنگردان که نمازت فاسد و باطل میشود و چشمهاي خود را
بزمین افکن و سر خود را بسوي آسمان بلند مکن و نگاهت بطرف محل سجده باشد. ص: 251
8) کلینی بسند خود از جمعی از اصحاب روایت کرده که امیر المؤمنین علی علیه السّلام در تفسیر آیه الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ )
فرمودند مراد از کسانی که خداوند متعال بآنان کتاب عطا فرموده اصحاب مشأمه از یهود و نصاري است که آنها همانطور که
فرزندان خود را میشناسند همانطور هم طبق مندرجات تورات و انجیل نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و ولایت مرا میشناسند ولی
عدهاي از آنها با آنکه میدانند که محمّد صلّی اللّه علیه و آله پیغمبري است که از جانب خدا بسوي آنها فرستاده شده حق را کتمان
میکنند و خداوند متعال میفرماید: اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله از انکار آنها غمگین مباش چون آنها منکر پیغمبري تو شدند لذا
روح ایمان از آنها سلب گردیده و فقط براي آنان روح قوه و روح شهوت و روح بدن باقیمانده و مانند چهار پایان شدهاند که
بواسطه روح بدن راه میروند.
9) در کافی از امام زین العابدین علیه السّلام در ذیل آیهاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً )
.روایت کرده که آن حضرت فرمودند: مراد قومی است که از فراش خود دور شده و همینکه شب را بروز برسانند خود را در مکه
میبینند و عین این حدیث را ابن بابویه بسند خود از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده است.
10 ) فخر رازي در تفسیر جملهاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ )
روایتی از علی علیه السّلام نقل میکند که آن حضرت فرمود پیغمبر فرمودند: یا علی سه چیز را نباید بتأخیر اندازي.
-1 نماز را از وقتش.
-2 جنازه و بدن مرده را از دفنش.
-3 دختري که بسن ازدواج برسد و همسر مناسب براي وي پیدا شود نباید ازدواجش را بتأخیر انداخت. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 3، ص: 252
صفحه 133 از 286
11 ) در کتاب کمال الدین و تمام النعمۀ از عبد العظیم بن عبد اله الحسنی روایت کرده که گفتند حضرت امام محمّد تقی جواد )
علیه السّلام فرمودند: که مراد از این مخاطبین اصحاب حضرت صاحب الامرند و آنها بعدد اصحاب بدر سیصد و سیزده نفرند که
آنان را خداوند متعال در موقع ظهور امام زمان علیه السّلام از اطراف عالم جمع میکند.
12 ) از امیر المؤمنین علی علیه السّلام در ذیل آیه وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُ مْ روایت شده که آنحضرت فرمودند: نعمتهاي خدا بر )
بندگانش شش چیز است ( 1) اسلام ( 2) قرآن ( 3) حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله ( 4) مستور بودن عیوب و گناهان ( 5) عافیت
6) استغناء و بینیازي از آنچه در دست مردم است. )
13 ) در تفسیر المیزان از در المنثور نقل کرده که پیغمبر اکرم فرمودند کسیکه از خدا اطاعت کند بیاد خدا بوده و او را ذکر کرده )
است اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش کم باشد و کسیکه بخدا معصیت کند خدا را فراموش کرده اگر چه نماز و روزه و
تلاوت قرآنش زیاد باشد.
14 ) در عدة الداعی از پیغمبر بزرگوار نقل گردیده که آنحضرت فرمودند خداوند متعال میفرماید: هنگامیکه بدانم بنده من بیشتر )
بمن مشغول است علاقه او را متوجه سؤال و مناجاة با خود میکنم وقتی بندهام چنین شد و خواست از من غافل گردد میان او و
غفلت حائل میگردم زیرا اینها دوستان حقیقی منند اینها قهرمان و شجاعان واقعی هستند که هر وقت بخواهم اهل زمین را مجازات
نموده و نابودشان کنم ببرکت وجود این شجاعان از آنها صرف نظر میکنم.
15 ) در محاسن از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که خداوند متعال میفرماید: کسیکه ذکر من چنان او را مشغول کند )
که از درخواست کردن از ص: 253
من باز بماند باو میبخشم بیش از آنچه دیگران درخواست کردهاند.
16 ) در کتاب الدر المنثور از پیغمبر اکرم روایت شده که آن حضرت فرمودند: کسیکه چند پند را از قرآن مجید بپذیرد مژده چهار )
پاداش و نعمت بوي داده میشود:
-1 هر که بیاد خدا باشد پروردگار او را یاري خواهد فرمود زیرا خداوند میفرماید: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ.
-2 هر که خدا را بخواند و از او حاجتی بطلبد مورد استجابت قرار خواهد گرفت زیرا خداوند متعال میفرماید: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ.
-3 هر آنکس که از گناهان خویش طلب آمرزش کند آمرزیده خواهد شد چنانکه خداوند متعال فرموده است فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ
إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً.
17 ) در کتاب معانی حسین بزاز از ابا عبد اللّه علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت بمن فرمودند: میخواهی خبر دهم تو را )
بمحکمترین چیزیکه خداوند متعال بر خلق واجب نموده است عرض کردم آري حضرت فرمودند: با مردم با انصاف عمل نمودن و
به برادران دینی خود مواسات کردن و ذکر خدا را در هر مکانی انجام دادن لیکن مراد گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه
نیست گر چه اینها هم ذکر است ولی مقصود از اینکه در هر جائی مشغول ذکر خدا باشی این است که همت کنی بر طاعت یا ترك
معصیت.
ص: 254
تجزیه و ترکیب .... ص : 254
قوله تعالی سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ.
سفهاء جمع محلی بالف و لام است و افاده عموم میکند یعنی هر کس چنین اعتراضی کند سفیه است ما ولیهم یعنی ايّ شیء صرف
النبی و المؤمنین.
صفحه 134 از 286
قوله تعالی أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا.
امۀ از ماده ام یام بمعنی گروهی از مردم است و گاهی به یک مرد بارز نیز گفته میشود چنانکه در آیه 122 نحل میفرماید:
إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلَّهِ.
وسطا صفت مشبهه و مفعول لام در لتکونوا براي غایت است- و کلمه ما در ما جعلنا نافیه است و ان کانت لکبیرة- کلمه ان مخفف
از مثقله است بقرینه لام لکبیرة یعنی و انها ان کانت لکبیرة و مرجع ضمیر در کانت قبله است و مراد تحویل آن است.
قوله تعالی قَدْ نَري
آقاي نجفی در تفسیر خود مینویسد: کلمه قد اگر بر سر فعل مضارع در آید در صورتی که سخن مخلوق باشد بمعنی تقلیل و اگر
چنانکه سخن خالق باشد بمعنی تکثیر و تحقیق خواهد بود.
کلمه کنتم و کلمه فولوا بواسطه کلمه حیثما مجزوم شدهاند و کلمه شطرا نیز بخاطر ظرف بودن منصوب است.
قوله تعالی الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ. ص: 255
الحق مبتداء و من ربک خبر آن است و الف لامش براي عهد میباشد یا براي جنس و بعضی از مفسرین گفتهاند: الحق خبر است
براي مبتداي محذوف و تقدیرش چنین است: هو الحق من ربک و کلمه من ربک حال یا خبر بعد از خبر است.
قوله تعالی لِکُلٍّ وِجْهَۀٌ هُوَ مُوَلِّیها
.تنوین لکل بجاي مضاف الیه مقدر است وجهۀ مبتداي موخر و لکل خبر است مقدم هو مولیها مبتداء و خبر و یکی از دو مفعول
تولیه حذف گردیده و تقدیرش چنین است هو مولیها وجهۀ- یا اللّه مولیها ایاه و مرجع ضمیر هو ربک میباشد فاستبقوا الی الخیرات
جمله تفریع و مبنی بر پند و اندرز است الخیرات منصوب بنزع خافض است یعنی فاستبقوا الی الخیرات اینما تکونوا یأت بکم اللّه
جمیعا فعل لازم اگر بوسیله حرف جر باء متعدي شود مانند اتی به- ذهب به- خرج به مصاحبت فاعل را با مفعول در جهت حرکت
میرساند جمیعا حال است از ضمیر جمع مخاطب.
قوله تعالی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ.
معطوف است بر علّت مقدر یعنی لاحفظکم یعنی و اخشونی لاحفظکم عن شرهم و بعضی از مفسّرین گفتهاند: که معطوف است بر
لئلا یکون للناس حجۀ.
قوله تعالی کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا.
در کلمه کما کاف براي تشبیه و ماء مصدریه است و جمله یَتْلُوا و یُزَکِّیکُمْ و یُعَلِّمُکُمُ صفتند از براي رسول.
ص: 256
[سوره البقرة ( 2): آیات 153 تا 157 ] .... ص : 256
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ( 153 ) وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا
تَشْعُرُونَ ( 154 ) وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَ یْءٍ مِنَ الْخَ وْفِ وَ الْجُ وعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ ( 155 ) الَّذِینَ إِذا
( أَصابَتْهُمْ مُصِیبَۀٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ( 156 ) أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَۀٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ( 157
ص: 257
[سوره البقرة ( 2): آیه 153 ] .... ص : 257
صفحه 135 از 286
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ( 153
ترجمه و شرح .... ص : 257
خداوند متعال پس از مشخص شدن اصول و خطوط حیات اسلامی در این آیه مبارکه فرمان استعانت بصبر و صلاة را صادر
میفرمایند تا مسلمانان در برابر مقاومتها خود را نبازند و از تأخیر پیشرفت مأیوس نباشند.
مدد گرفتن از صبر و بردباري در تکالیف و سختیها آشکار است اما مدد گرفتن از نماز کمی نیازمند توضیح است: فرد فانی که
نیروي محدود دارد ناچار باید به نیروي بزرگ به پیوندد تا هر جا که کوشش و کار، زیادتر از نیروي محدود وي باشد از این نیروي
عظیم مدد گیرد زیرا نماز پیوند مستقیم میان فرد فانی و نیروي جاودانی است در نماز، قطره دور افتاده بچشمه جوشان اتصال پیدا
میکند اینک میفرماید:
اي کسانیکه بخدا و رسول او ایمان آوردهاید بوسیله صبر و نماز براي پیروي از اوامر و نواهی و استقامت در مقابل حوادث سخت
زندگی از خداوند متعال یاري بجوئید زیرا بدون شک خدا با شکیبایان و استقامت پیشگان است و آنان را توفیق میدهد تا سختیها و
اطاعت از دستورات الهی بر آنان آسان گردد.
(153)
ص: 258
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 258
مؤمنان جوئید از وجه ثبات استقامت جمله بر صبر و صلاة
این است ایمانی که باشد بالعیان دان ز سطوات تجلی صبر آن
زین تجلی رهروي نور است و صبر در نیستان یقین شیر است و ببر
عظمت حق بیند و ماند بجاي این نباشد جز بتوفیق خداي
زهره شیران بدرد زین نهیب کن عجب گر رهروي دار و شکیب
بر صلاة اعنی شهود وجه ذات استعانت جست باید در ثبات
گفت زین دو حق بود با صابرین بیعنایت این نخواهد شد یقین
(153)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 258
قوله تعالی اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ.
صفحه 136 از 286
عون- یعنی کمک، یاري، پشتیبانی چنانکه در آیه 2 سوره مائده میفرماید:
وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ. ص: 259
و از این ماده است:
اعانۀ- یعنی کمک کردن چنانکه در آیه 4 سوره فرقان میفرماید:
وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ.
استعانت- یاري و کمک خواستن چنانکه در آیه 5 سوره فاتحه میفرماید:
إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ.
مستعان- اسم مفعول یعنی یاري خواسته شده چنانکه در آیه 18 سوره یوسف میفرماید:
فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ.
تعاون- یعنی یاري و پشتیبانی کردن.
ص: 260
[سوره البقرة ( 2): آیه 154 ] .... ص : 260
اشاره
( وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ ( 154
ترجمه و شرح .... ص : 260
خداوند متعال در این آیه شریفه از گفتن واژه اموات در باره شهیدان نهی میکند زیرا آنان بحسب ظاهر و چنانکه دیده میبیند
مردهاند ولی حقیقت مرگ و زندگی جز این ظواهر است زنده بودن ایشان را ما نمیدانیم و براي ما همین کافی است که خدا خبر
آن را بما میدهد زیرا گنه این زندگی امري است که ادراك بشري بآن نمیرسد و تنها خدا بآن عالم است اینک میفرماید:
بکسانیکه هنگام جهاد در راه خدا کشته میشوند مرده نگوئید بلکه آنها زندگانند لکن شما این حقیقت و کیفیت زندگی آنان را
درك نمیکنید زیرا حیاتشان ببدن نیست و از جنس محسوسات حیوانی و عالم طبیعت نمیباشد.
این آیه موضوع حیات برزخی انسان را بروشنی اثبات میکند و پاسخ کسانی است که میگویند قرآن به بقاء روح و زندگی برزخی
اشاره نکرده است.
(154)
ص: 261
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 261
تا نگوئید آنکه در راه خدا کشته شد یعنی که وارست از هوا
صفحه 137 از 286
نفس خود را کشته است او مرده است بلکه بر عمر ابد پی برده است
زنده است او بر حیات سرمدي میخورد قوت از لقاي ایزدي
لیک نادانید زین معنی شما زان که اندر پردهاید و در غمی
(154)
شأن نزول .... ص : 261
طبق نوشته کشف الاسرار و روض الجنان و مجمع البیان این آیه شریفه بنا بنقل ابن عباس در باره شهداء جنگ بدر نازل گردیده
است و آنها چهارده نفر بودند شش نفر از مهاجرین و هشت نفر از انصار.
و بعضی نیز در سبب نزول این آیه چنین گفتهاند:
مشرکین میگفتند یاران محمّد صلّی اللّه علیه و آله خود را در جنگها بدون هیچ فائدهاي از بین میبرند سپس این آیه نازل گردید.
ص: 262
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 262
قوله تعالی بَلْ أَحْیاءٌ.
حی- یعنی زنده چنانکه در آیه 27 سوره آل عمران میفرماید:
وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ.
کلمه حی از اسماء حسنی و صفت مشبهه است این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی آفرینش اولیه چنانکه در آیه 28 سوره بقره میفرماید: )
وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ یعنی کنتم نطفا فخلقکم و جعل فیکم الارواح.
2) بمعنی مؤمن هدایت یافته چنانکه در آیه 70 سوره یس میفرماید: )
لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیا.
3) بمعنی زندگانی جاویدان چنانکه در آیه 179 سوره بقره میفرماید: )
وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ یعنی و لکم فی القصاص بقاء.
4) بمعنی زندگی بخشیدن چنانکه در آیه 32 سوره مائده میفرماید: )
وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً.
5) بمعنی مستعد شدن زمین و رستن گیاهان است چنانکه در آیه 9 سوره ملائکه میفرماید: )
فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها یعنی احیینا بالماء فینبت فیها من الوان النبات و حیاتها نباتها. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 3، ص: 263
6) بمعنی زنده کردن بی جان براي عبرت خلق چنانکه در آیه 49 سوره آل عمران میفرماید: )
وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ.
7) بمعنی زندگانی روز قیامت چنانکه در آیه 15 سوره مریم میفرماید: )
صفحه 138 از 286
وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیا
یعنی حیاة بعد الموت یوم القیامۀ.
و از این ماده است:
استحیاء- بمعنی طلب حیات و زنده نگاه داشتن و آن را خواستن است چنانکه در آیه 141 سوره اعراف میفرماید:
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ.
حیاة- یعنی زندگی چنانکه در آیه 24 سوره فجر میفرماید:
یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی.
ص: 264
[سوره البقرة ( 2): آیه 155 ] .... ص : 264
اشاره
( وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ ( 155
ترجمه و شرح .... ص : 264
خداوند متعال پس از آنکه در آیه قبل امر بشکیبائی نمودند اکنون براي اینکه روشن گردد که بلاها و سختیها از جانب خدا است و
بخاطر امتحان و آزمایش انسانها است تا مطیع و فرمانبردار آنان آشکار گشته و ممتاز گردد بیان میکند که ما قطعا شما را با اموري
آزمایش میکنیم تا مؤمنان بهاي عقیدهاي را که دارند بپردازند زیرا عقیدهاي که مفت و بیزحمت بچنگ آمده باشد بر جان عزیز
و با نخستین صدمهاي که انسان بهبیند از آن دست برمیدارد.
آزمایش خدا شامل هر گونه بهرههاي زندگی است تا افراد ممتاز از چنین آزمایشهاي خطیر چون پولاد آب دیده بیرون آمده و
ممتاز گردند اینک میفرماید:
اي مؤمنین البته ما همه شما را با اندکی از ترس و گرسنگی و کم شدن دارائیها و نقصان جانها بواسطه کشته شدن و بیمار گشتن و
کمبود میوهها در اثر ص: 265
قحطی و خشکسالی یا سبب مردن فرزندانتان که میوه دل شما است آزمایش میکنیم تا معلوم شود چه اشخاصی بقضا و قدر الهی
صبر میکنند سپس میفرماید: اي حبیب ما بصبر کنندگان در حوادث زندگی پاداش بسیار نیکوئی مژده بده.
(155)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 265
آزمایشهاست ما را در وقوع از شما بر چیزها از خوف و جوع
هم دیگر از نقص اموال و نفوس که خورد هر کس ز نقصانش فسوس
صفحه 139 از 286
ده بشارت صابران را ازو داد که صبور اندر سلوکند و جهاد
ص: 266
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 266
قوله تعالی وَ الثَّمَراتِ.
ثمر- یعنی میوه، نتیجه و مؤنثش ثمرة است. چنانکه در آیه 141 سوره انعام میفرماید:
کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ و جمعش اثمار و ثمرات است چنانکه در آیه 22 سوره بقره میفرماید:
فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مال و دارائی چنانکه در آیه 34 سوره کهف میفرماید: )
وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ.
یعنی آن مرد کافر صاحب مال و دارائی بود.
2) بمعنی میوه چنانکه در آیه 67 سوره نحل میفرماید: )
وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ.
3) بمعنی فرزندان خردسال چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند: )
وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ.
4) بمعنی تغذیه زنبور عسل از عصاره شکوفه و گلها چنانکه در آیه 69 سوره نحل میفرماید: )
ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ یعنی پروردگار متعال بر زنبور عسل وحی فرمود که از عصاره شکوفهها و گلهاي خوشبو تغذیه کند.
ص: 267
[سوره البقرة ( 2): آیات 156 تا 157 ] .... ص : 267
[سوره البقرة ( 2): آیه 156 ] .... ص : 267
اشاره
( الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَۀٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ ( 156
ترجمه و شرح .... ص : 267
خداوند متعال در این آیه شریفه صابران را تعریف نموده و بیان میکند اینها کسانی هستند که با بیاعتنائی بحوادث مشکل و سخت
بمبارزه برمیخیزند.
اینان کار را بخدا باز میگذارند و باراده مطلق او حالت تسلیم دارند و بمالکیت و فرمانروائی مطلق او اعتراف میکنند و هر چه دارند
و هر چه هستند همه را از آن خدا میدانند میگویند ما در تصرف و ملک خدا هستیم و خود و هر چه داریم در حقیقت از آن اوست
صفحه 140 از 286
و خواه نخواه بسوي او رهسپاریم.
اینگونه اینها از پیچیدگی بخود و علاقههاي موهوم باز و گسترده میشوند اینک میفرماید:
صبر کنندگان کسانی هستند که اگر مصیبتی بایشان برسد چون راضی برضاي خدا بوده و بروز رستاخیز اعتقاد دارند میگویند ما
از آن خدائیم و بازگشت ما بسوي خدا است یعنی کار را بخدا وامیگذارند و باراده او تسلیم میگردند و هر چه دارند و هر چه
هستند همه را از خدا میدانند و میدانند که بازگشت همه بسوي اوست و باید به نیروي بزرگی که جهان هستی را میگرداند پناه
برد.
(156)
ص: 268
[سوره البقرة ( 2): آیه 157 ] .... ص : 268
اشاره
( أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَۀٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ( 157
ترجمه و شرح .... ص : 268
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که این صابران بلند اندیش که در مجراي سر چشمه عنایات و رحمت ربوبی و جالب
آنند صلوات و رحمت خاص پروردگارشان چون قطرات پی در پی باران بر آنها میبارد و چون بچنین مقامی رسیدهاند و گیرنده
صلوات و رحمت ربوبی میباشند لذا تنها صابرانند که هدایت شدهاند و به هر بنبست گمراهی که برخورند راه حق را درمییابند و
پیش میروند اینک میفرماید:
اینها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حال آنان گشته و اینها هستند که براه راست هدایت شدهاند و پروردگارشان که متولی
امور آنها است آنان را بکردارهاي نیک و اعمال نافعه راهنمائی فرموده است.
ضمنا از این آیه و قسمتی از آیه 102 سوره توبه و 42 سوره احزاب که میفرماید:
وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ- هُوَ الَّذِي یُ َ ص لِّی عَلَیْکُمْ- استفاده میشود که صلوات بر غیر پیغمبر نیز جایز و سزاوار خواهد بود ولی أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 3، ص: 269
بعضی از فرق اسلام همه این آیات را نادیده گرفته و یا آنها را مطابق با ذوق و و سلیقه خود تفسیر نمودهاند و گویا بنظر آنان آل
محمّد صلّی اللّه علیه و آله از مؤمنین هم نبودند که صلوات فرستادن بر آنها جایز باشد.
(157)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 269
آنکسان کز عشق نز بیم و امید در مصیبتها که ایشانرا رسید
از خداوندیم ما گفتند چون لا جرم انا الیه راجعون
هر تصرف کو کند بر ما روا است ملک ملک اوست کرد آن را که خواست
صفحه 141 از 286
هست ایشان را بهر لیل و نهار پس درود و رحمت از پروردگار
هم هدایتها است ایشانرا ز ما هر دمی یابند نوعی اهتداء
(156 -157)
ص: 270
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 270
قوله تعالی وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
رجوع و رجعی- و رجعان- و رجع- و مرجع.
که مصدر میمی است بمعنی بازگشت و برگشت دادن است که هم متعدي و هم لازم بکار برده شده چنانکه در آیه 3 سوره طارق
میفرماید:
ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ- إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ.
کلمه رجع در آیه اول لازم و در آیه دوم متعدي است.
و از این ماده است:
راجع- یعنی بازگشتکننده چنانکه در آیه 156 سوره بقره میفرماید:
وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
تراجع- یعنی بسوي یکدیگر بازگشتن چنانکه در آیه 230 سوره بقره میفرماید:
فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یَتَراجَعا.
ارتجاع- یعنی بسوي عقب و بقهقرا برگشتن و فاعلش مرتجع میباشد و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده
از آن جمله است:
1) بمعنی باران چنانکه در آیه 11 سوره طارق میفرماید: )
وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ. ص: 271
یعنی قسم بآسمان، فرو ریزنده باران.
2) بمعنی رد کردن چنانکه در آیه 99 سوره مؤمنین میفرماید: )
قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ.
3) بمعنی بازگشتن چنانکه در آیه 46 سوره یوسف میفرماید: )
لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَی النَّاسِ.
4) بمعنی بازگشت بعد از طلاق چنانکه در آیه 230 سوره بقره میفرماید: )
أَنْ یَتَراجَعا إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ.
5) بمعنی مرگ چنانکه در آیه 36 سوره انعام میفرماید: )
ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ یعنی سپس براي آمدن بسوي خدا مرگ شما را درمییابد.
6) بمعنی بازگشت بدنیا چنانکه در آیه 95 سوره انبیاء میفرماید: )
وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَۀٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ.
صفحه 142 از 286
7) بمعنی رو برو شدن با سرزنش وجدان چنانکه در آیه 64 سوره انبیاء میفرماید: )
فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ.
8) بمعنی توبه چنانکه در آیه 168 سوره اعراف میفرماید: )
وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ.
قوله تعالی وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
هدي- بفتح اول و ضم آن و هدایت بمعنی ارشاد و راهنمائی است چنانکه ص: 272
چنانکه در آیه 3 سوره انسان میفرماید:
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً.
و از این ماده است:
اهتداء- یعنی هدایت یافتن و قبول هدایت چنانکه در آیه 108 سوره یونس میفرماید:
فَمَنِ اهْتَدي فَإِنَّما یَهْتَدِي لِنَفْسِهِ.
مهتدي- یعنی براه هدایت آمده، راهیافته چنانکه در آیه 26 سوره حدید میفرماید:
فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.
هادي- یعنی راهنما و هدایتکننده چنانکه در آیه 33 سوره رعد میفرماید:
مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است.
1) بمعنی هدایت کردن چنانکه در آیه 5 سوره بقره میفرماید: )
أُولئِکَ عَلی هُديً مِنْ رَبِّهِمْ.
2) بمعنی دین مبین اسلام چنانکه در آیه 67 سوره حج میفرماید: )
، إِنَّکَ لَعَلی هُديً یعنی اي پیامبر گرامی براستی تو در راه تعالی بخش دین مبین اسلام هستی. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3
ص: 273
3) بمعنی ایمان چنانکه در آیه 32 سوره سباء میفرماید: )
أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدي
4) بمعنی فرا خواندن چنانکه در آیه 7 سوره رعد میفرماید: )
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ.
6) بمعنی شناختن چنانکه در آیه 16 سوره نحل میفرماید: )
وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ.
6) بمعنی پیامبران و کتابهاي آسمانی چنانکه در آیه 38 سوره بقره میفرماید: )
فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُديً.
7) بمعنی راهنمائی در دین چنانکه در آیه 22 سوره قصص میفرماید: )
عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ.
8) بمعنی رسالت حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله چنانکه در آیه 159 سوره بقره میفرماید: )
الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي
صفحه 143 از 286
9) بمعنی قرآن چنانکه در آیه 23 سوره نجم میفرماید: )
لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدي
10 ) بمعنی تورات چنانکه در آیه 53 سوره مؤمن میفرماید: )
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدي
11 ) بمعنی بازگشتن از ارتکاب بگناه چنانکه در آیه 11 سوره تغابن ص: 274 )
میفرماید:
وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ.
12 ) بمعنی راهنمائی با ارائه دلیل و حجت چنانکه در آیه 258 سوره بقره میفرماید: )
فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.
13 ) بمعنی توحید چنانکه در آیه 33 سوره توبه میفرماید: )
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي
14 ) بمعنی سنت یا روش چنانکه در آیه 22 سوره زخرف میفرماید: )
إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ.
15 ) بمعنی اصلاح کردن چنانکه در آیه 52 سوره یوسف میفرماید: )
أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي کَیْدَ الْخائِنِینَ.
16 ) بمعنی الهام نمودن چنانکه در آیه 50 سوره طه میفرماید: )
قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي
ص: 275
توضیحات .... ص : 275
1) قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ خداوند متعال در این آیه مبارکه جامعه مسلمین را ارشاد فرمودهاند بر )
اینکه باید روش خودشان را براي رسیدن بمقاصد و پیشرفت در امور بر این دو رکن عظیم استوار سازند تا بتوانند با قدرت و توانائی
بر مشکلات غالب و پیروز گردند لذا رعایت این دو دستور اخلاقی و عبادي نه تنها در پیروزي بر کفّار تأثیر بسزائی دارد بلکه
اثرات آن در پیشبرد همه امور روشن و هویدا است از اینجا است که مولاي متّقیان امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه
میفرماید:
علیکم بالصبر فانّ الصبر من الایمان کالرأس من الجسد.
و قرآن مجید نیز طبق نوشته تفسیر المیزان تقریبا در هفتاد مورد بآن ترغیب نموده است و خود مولاي متقیان هر وقت با مشکلی رو
برو میشد بنماز برمیخواست و پس از اداء نماز بدنبال حل آن مشکل براه میافتاد و این آیه شریفه را قرائت میفرمود زیرا انسان
موقع برخورد با مشکلات طاقتفرسا نیروي خود را براي مقابله با آنها ناچیز میبیند و محتاج به نیروئی میگردد که از هر جهت
نامحدود و بینهایت باشد و نماز او را با چنین نیروئی مرتبط میسازد و انسان با اتکاء باو امواج سهمگین گرفتاریها و مشکلات را از
بین میبرد آري نماز پیوند مستقیم میان فرد فانی و نیروي جاودانی است و نماز قطره دور افتاده را بچشمه فیاض جوشان اتصال
میدهد بهمین جهت بود که اگر کاري بر پیغمبر ص: 276
خدا صلّی اللّه علیه و آله دشوار میشد نماز میخواند تا هر چه بیشتر بخداي خود متصل گردد ضمنا تفسیر صبر در این آیه شریفه
صفحه 144 از 286
بروزه و جهاد و تفسیر صلاة بدعا و نیایش از باب بیان مصداق است.
2) مفسرین در باره إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ مینویسند: معیّتی که در این آیه مبارکه به صابرین اختصاص داده شده غیر معیت قیومیت و )
احاطه داشتن خداوند متعال نسبت به بندگان است که میفرماید: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ یعنی هر موجودي قائم بحق تعالی و موجود
بوجود و اراده حقانی اوست ولی مراد از معیّت خداوند متعال با صابرین عبارت از نصرت و اعانت و توفیق و ارشاد و هدایات خاصه
و افاضات خیرات و دفع بلیات و سایر تفضلات خداوند است که شامل حال صابرین میگردد و در حقیقت پروردگار عالم علاوه بر
قیومیتی که بر همه موجودات دارد بکسانیکه در راه نشر خداپرستی و گسترش دین اسلام با دشمنان مبارزه مینمایند مژده میدهد
که خداوند آنان را در عقیده و سعی در راه نشر دین اسلام ثابت نگهداشته و در مبارزه با شرك پایدار میدارد چنانکه میفرماید:
وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُديً و بالاتر از همه اجر اخروي است که در باره آنها میفرماید:
إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ.
و در این آیه بصبر بیشتر توجه شده بر خلاف آیه اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخاشِعِینَ که بنماز بیشتر توجه
گردیده است زیرا اینجا مقام آماده ساختن افراد براي مواجهه با مشکلات جهاد و مقابله با شجاعان دشمن است و باید بموضوع صبر
و استقامت بیشتر اهمیت داده شود. ص: 277
3) کشف الاسرار مینویسد: که صبر بر سه قسم است ( 1) صبر بر بلا ( 2) صبر از معصیت ( 3) صبر بر طاعت صبر بر بلا صبر محبّان )
است و آنها صبر میکنند تا بنور فراست نایل گردند. صبر از معصیت صبر خائفان است و صبر آنان بدینجهت است تا بنور عصمت
برسند صبر بر طاعت صبر راجیان است که بخاطر رسیدن بانس خلوت صبر میکنند در هر حال صبر در همه این احوال مورد تحسین
است چنانکه میفرماید:
وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ و از اینکه چرا در این آیه شریفه بخصوص از صبر و نماز اسم برده شده تفسیر روح البیان مینویسد: بخاطر این
است که صبر شدیدترین اعمال باطن انسان و نماز سخترین کارهاي ظاهري اوست و همچنین صبر و نماز بعد از ایمان بر همه لازم
است ولی زکوة و حج و جهاد شرائطی دارد و براي همه واجب نمیباشد و در اینکه صبر را جلوتر از نماز آورده بدینجهت است که
صبر امساك است و نماز عمل و در سیر و سلوك تخلیه و دور کردن رذائل و پلیدیها مقدم است بر تخلیه و آرایش بزیبائیها و
فضائل اخلاقی چنانکه در کلمه توحید نفی بر اثبات مقدم شده و گفته میشود: لا اله الّا اللّه و تا شریک و معبود فرضی نفی نگردد
معبود حقیقی اثبات نخواهد شد.
4) قوله تعالی وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ این آیه و آیات دیگر از جمله آیه وَ لا تَحْسَ بَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ )
أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ دلالت دارند بر اینکه مراد از حیات پس از مرگ حیات برزخی است که انسان پس از مرگ روح
وي با بدن مثالی به آن عالم منتقل میگردد و اگر از سعداء و نیکوکاران باشد متنعم ولی اگر از أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 3، ص: 278
اشقیاء و بدکاران باشد تا روز قیامت معذب خواهد بود چنانکه در آیه 100 سوره مؤمنون میفرماید:
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ.
و در روز قیامت روح براي چشیدن عذاب جسمانی و یا ادراك تنعمات ببدن عنصري عود خواهد کرد و تحصیل حیات به شهداء
بخاطر شرافت و فضیلت آنها است و گر نه روح چون جوهري است قائم بنفس خود و با مفارقت از بدن از بین نمیرود لذا تمام
ارواح زندهاند خواه شهید باشند و خواه غیر شهید و باصطلاح اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند و این آیه مسلمانان را بجنگ تشویق
نموده و یک حقیقتی را بطور مژده اعلام کرده است یعنی اگر چه نتیجه فداکاري در راه نشر دین اسلام و قرآن بر حسب ظاهر و
صورت چشم پوشیدن از زندگی این جهان است ولی سیرت آن انتقال بزندگی جاوید و رسیدن بارزاق روحانی همیشگی است و
صفحه 145 از 286
این آیه زندگی برزخی انسان را بخوبی اثبات کرده و بکسانیکه میگویند قرآن اشاره به بقاي روح و زندگی برزخی نکرده است
جواب میدهد. و حیات بر چهار قسم است:
1)حیاة نباتی و آن عبارت از همان قوه رشد و نموّ است که بین نبات و حیوان و انسان مشترك است. )
2)حیاة حیوانی و آن نیروئی است که بواسطه آن حس و حرکت ارادي واقع میگردد و میان حیوان و انسان مشترك میباشد. )
3)حیات انسانی و آن عبارت از نیروي تعقل و ادراك کلّیات است و انسان بواسطه همین نیرو از حیوان امتیاز یافته است. )
4)حیات ایمانی و آن عبارت از آرامش دل و اطمینان نفس و روشنی قلب ص: 279 )
است که در اثر ایمان و معرفت بخدا براي افراد با ایمان حاصل میگردد چنانکه در آیه 99 سوره نحل میفرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَۀً.
و نیز میفرماید:
اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ.
و حیات در هر عالمی مناسب آن عالم است لذا حیات در عالم برزخ از سنخ همان عالم خواهد بود و افراد این عالم با حواسیکه از
سنخ این عالم دارند نمیتوانند آنرا درك نمایند از این رو خداوند متعال میفرماید: وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ.
و همانطور که اجساد بخون آغشته شهداء اسلام پاك و پاکیزه بوده و احتیاج بغسل ندارند همچنان ارواح آنان در عالم برزخ و
قیامت نیز بمراتب در سیر تکاملی و شهودي بر ارواح سایر اهل ایمان برتري خواهند داشت.
5) قوله تعالی وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَ یْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ ظاهرا مبنی بر تسلیت و تسکین خاطر پریشان بازماندگان )
شهداء است یعنی خداوند متعال در این آیه شریفه مسلمین را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
ناکامیها و تبعات جنگ با کفار آزمایش عمومی است که پس از پایان جنگ و کشته شدن عدهاي از مردان ناچار بازماندگان آنها
براي این پیشامدهاي ناگوار بایستی صبر و شکیبائی داشته باشند زیرا جنگ علاوه بر اینکه موجب کشته شدن گروهی از مردم
خواهد بود باعث اتلاف اموال و ویرانی شهرها و اختلال وضع زراعت و کمیابی خواربار نیز خواهد بود که امکان دارد آثار آن تا
چند سال دیگر نیز از بین نرود این است که خداوند متعال در ذیل این آیه ص: 280
کریمه با جمله: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ پیغمبر اکرم را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: اي پیغمبر اسلام بجامعه مسلمین عموما و
ببازماندگان شهداء خصوصا مژده بده که در مقابل پیشآمدهاي ناگوار شکیبا باشند تا آنان نیز در فیض شهداء سهیم گردند و آیه:
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَ لَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ نیز این مژده را تفسیر نموده است و امّا آزمایش خداوند بخاطر این نیست که چیزهاي مبهم و
ناشناختهاي براي وي روشن گردد زیرا علم بینهایت خداوند متعال همه چیز را در برگرفته و از اسرار همه موجودات آگاه است
بلکه آزمایش خداوند براي پرورش و تربیت انسانها است و از قوه بفعل رساندن استعدادهاي نهفته میباشد و کارهاي خوب و بد که
از انسان سر میزند و معرّف روحیات و کمالات اوست ظاهر گشته و بواسطه اعمالش مستحق جزا و پاداش گردد چنانکه آیه شریفه
154 سوره آل عمران نیز باین موضوع صراحت دارد:
وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُ دُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ و آزمایش خداوند عمومی است و شامل حال همه
کس میگردد چنانکه در آیه 2 سوره عنکبوت میفرماید:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ و رمز موفقیت در امتحانات الهی را خداوند متعال با جمله کوتاه و پرمعناي وَ
بَشِّرِ الصَّابِرِینَ بیان فرموده است و از براي صبر اقسامی است که هر کدام بنام خاصّ ی نامیده میشود. صبر در جنگ شجاعت است،
صبر بر کف نفس از محرّمات تقوي، صبر از شهوات عفت، صبر بر فضول عیش زهد، و صبر بر زحمت عبادات طاعت، و صبر بر
ترك شبهات ورع، و صبر بر اذاعه سر کتمان الی غیر ذلک و اینکه گفتهاند صبر رأس ایمان است از این بیان معلوم میگردد زیرا
صفحه 146 از 286
اکثر اخلاق حمیده از نتایج ص: 281
صبر و خود صبر ثمره ایمان است.
بعضی از مفسرین نیز در ذیل این آیه شریفه نوشتهاند که خداوند متعال بافراد صابر هشت نوع اجر و مزد کرامت عنایت میفرماید:
1)محبت چنانکه در آیه 146 سوره آل عمران میفرماید: وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ. )
2)نصرت چنانکه در آیه 153 سوره بقره میفرماید: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ( 3) غرفههاي بهشتی چنانکه در آیه 75 سوره فرقان )
میفرماید:
أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَۀَ بِما صَبَرُوا.
4)اجر جزیل چنانکه در آیه 10 سوره زمر میفرماید: إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ. )
8) صلوات، رحمت، هدایت چنانکه در آیه 157 سوره ) (7) ( 5)بشارت چنانکه در آیه مورد بحث میفرماید: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ ( 6 )
بقره میفرماید:
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَۀٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
ضمنا تفسیر شبّر در ذیل این آیه نوشته: منظور از خوف در این آیه ترس از خدا است و از جوع روزه گرفتن و از نقص اموال
پرداخت زکوة و از نقص انفس امراض و از نقص ثمرات فرزندان است.
6)قوله تعالی إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ این جمله در اصطلاح کلمه استرجاع نامیده میشود و مستحب است که انسان موقع رسیدن )
مصیبت بآن تکلم نماید و معنی جمله اول آن چنانکه از اخبار ص: 282
استفاده میشود این است اقرار و اعتراف کند بر اینکه مملوك خدا است و مالک اختیار دارد هر گونه تصرفی که بخواهد در ملک
خود انجام دهد و اما مفاد جمله دوم اشاره بعدم بقاء دنیا است که انسان بداند این جهان دار فنا است نه دار بقا و آنچه که بحسب
ظاهر مالک آن گردیده بالاخره از او سلب خواهد شد و همه بسوي مالک حقیقی که خداوند است بازگشت خواهند نمود و نیز
باید متوجه باشد بر اینکه آنچه را که خداوند متعال بآن عنایت فرموده از روي حکمت و مصلحت بوده و وقتی هم از وي میگیرد
از روي بخل نیست بلکه میخواهد که بهتر از آن را بوي عطا فرماید و سر انجام بازگشت آنها و هر چه هست بسوي حق است.
و در حقیقت توجه بخدا و یاد مرگ بهترین وسیلهایست که هر گونه ناگواریها را سهل و آسان نموده و نیروي انسانی را در مقابل
مصیبتهاي طاقت فرسا تقویت کند در نتیجه انسان در برابر مشقتها و مصیبتها بردبار و صبور گردد.
نیشابوري در ذیل جمله: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مینویسد: جمله اول اقرار به بندگی است و جمله دوم واگذاري همه چیز بخداوند
متعال است.
مرحوم سید بحرانی در تفسیر برهان از ابن شهر آشوب نقل کرده که چون پیغمبر اکرم خبر شهادت جعفر بن ابی طالب بامیر
المؤمنین علی علیه السّلام دادند آن حضرت گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مرحوم صدر المتألهین در کتاب اسفار خود پس از
تمهید ده مقدمه اثبات نموده است که حشر و رجوع تمام موجودات باصل وجود خود که وجه است میباشد و براي هر یک نیز
بآیهاي از قرآن مجید استدلال نموده است لذا تمام ص: 283
موجودات عقلا و نقلا باصل خود مراجعت نموده و کسی در این عاریت سراي باقی نخواهد ماند و مرحوم آیه اللّه ثقفی نیز در ذیل
این آیه مینویسد:
اینکه بعضی از علماء کلمه رجوع بخداوند را رجوع بحکم و امر و جزاء است نمودهاند براي توافق با افهام عامه است.
7)قوله تعالی أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَ لَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ یکی از مفسرین در ذیل آیه مزبور مینویسد: مرحوم علامه حلی هنگامیکه در مجلس )
شاه خدا بنده در حضور علماء اهل تسنن حقانیت مذاهب شیعه را اثبات نمود و خطبه بلیغی ایراد فرمودند که مشتمل بر حمد و ثناي
صفحه 147 از 286
خداوند متعال و صلوات بر پیغمبر و آل او بود سید موصلی که در آن مجلس حضور داشت گفت شما چه دلیلی دارید که صلوات
بر غیر انبیاء نیز جایز است علامه حلی در جوابش فرمودند:
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ.
یعنی بر آنانکه دچار مصیبت گشتهاند صلوات و رحمت خدا بر آنان باد سید موصلی گفت بآل محمّد صلّی اللّه علیه و آله چه
مصیبتی رسیده است که مستوجب صلوات باشند مرحوم حلی در جوابش فرمودند چه مصیبتی از این بالاتر که مثل تو شخص با
اینکه از فرزندان پیغمبر خدا هستی افراد جاهل و منافق را بر آل مقدم میداري اهل مجلس همه خندیدند و از حاضر جوابی علامه
حلی تعجب کردند.
ص: 284
روایات .... ص : 284
1) از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که آنحضرت فرمودند: هرگز نیروي جسمانی سست نخواهد شد تا وقتی که انسان )
داراي عزم راسخ و اراده قوي باشد.
2) امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمودند: الصبر صبران صبر علی ما تکره و صبر علی ما تحب: )
یعنی صبر بر دو نوع است.
1) صبر بر آنچه بر تو سنگین و دشوار است و صبر بر آنچه دوست میداري ( 3) در مصباح الشریفه از امام جعفر صادق علیه السّلام )
روایت شده که فرمودند:
هر کس بمکروهی از روي کراهت شکیبا باشد و بخلق شکایت نکن و پرده خود را با بیتابی پاره نکند او از عامه و از شکیبایان
عمومی است که در بارهاش خداوند متعال فرموده است وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ و کسیکه بلا را با گشادهروئی استقبال کرده و آرامش را از
دست ندهد او از خاصان و از شکیبایان ویژه است که در بارهاش خداوند متعال فرموده: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ.
4) در منتخب البصائر از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل میکند که آن حضرت فرمودند در قبر فقط از ایمان خالص و کفر خالص )
سؤال میکنند عرض کردم سایر مردم چطور میشود فرمود: از آنها صرف نظر میشود یعنی حساب آنان و سؤال از آنها بروز قیامت که
روز رسیدگی بجزئیات اعمال است موکول میگردد.
5) علی بن مهزیار از ابن ابی عمیر از حماد از ابو بصیر نقل میکند که از ص: 285 )
حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام سؤال کردم ارواح مؤمنین پس از مرگ چگونه میباشند حضرت فرمودند با همان قیافهها که
در دنیا داشتند در بهشت بسر میبرند بطوریکه اگر آنها را بهبینید میشناسید و میگوئید این همان شخص است.
6) نویس بن ظبیان میگوید من در خدمت امام جعفر صادق علیه السّلام نشسته بودم آنحضرت بمن فرمودند: مردم در باره ارواح )
مؤمنین چه میگویند عرض کردم میگویند خداوند آنها را در پیکر پرندگان سبز رنگ در قندیلهاي در زیر عرش قرار میدهد
حضرت فرمودند: سبحان اللّه این چه گفتاري است مؤمن در نزد خدا عزیزتر از آن است که خداوند متعال او را در پیکر پرندهاي
قرار بدهد بعد فرمودند اي نویس وقتی خداوند مؤمن را قبض روح میکند روح او را در قالبی مانند همان قالب که در دنیا داشت جا
میدهد و ارواح مؤمنین در قالبهاي برزخی خود متنعم هستند میخورند و میآشامند و هنگامیکه یکی از مؤمنین از از دنیا رفت و
بجمع آنان ملحق گردید او را با همان قیافهاي که در دنیا داشت میشناسند.
7) در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل میکند که آنحضرت فرمودند مؤمن از نزدیکان خویش دیدار میکند و آنچه )
که دوست میدارد میبیند و آنچه را که دوست نمیدارد از او پنهان داشته میشود و کافر هم از نزدیکان خود دیدار میکند و آنچه را
صفحه 148 از 286
که ناخوش میدارد میبیند و آنچه را که دوست میدارد از او پنهان داشته میشود و فرمود بعضی از ارواح در هر جمعه و بعضی از
آنها باندازه عمل خود آنها را دیدار میکنند.
8) از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام نقل گردیده که مردي خدمت پیغمبر اکرم آمد و عرض کرد یا رسول اللّه من بجهاد )
نشاط و علاقه زیادي دارم حضرت ص: 286
فرمودند پس در راه خدا جهاد کن اگر کشته شوي نزد خدا زنده خواهی بود و روزي داده میشوي و اگر در راه جهاد بمیري مزد تو
بر خداست.
مرحوم علامه طباطبائی در ذیل این حدیث مینویسد: که جمله اگر بمیري مزد تو بر خدا است اشاره بآیه مبارکه 100 سوره نساء
است که میفرماید:
وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ میباشد و همچنین از این آیه استفاده میشود که
بیرون رفتن براي جهاد یکی از مصادیق مهاجرت بسوي خدا و پیغمبر است.
9) تفسیر صافی در ذیل آیه وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَ یْءٍ مِنَ الْخَوْفِ روایتی از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل میکند که آن حضرت )
فرمودند تأویل این آیه مبارکه علائم قیام آل محمّد علیهم السّلام را بیان میکند زیرا خداوند متعال در آنموقع مؤمنین را آزمایش
خواهند فرمود و منظور از خوف در اینجا ترس از آخرین ملوك بنی امیه است و از جوع و گرسنگی گرانی نرخ و از نقص اموال
فساد تجارت و قلب فضیلت ایشان است و مراد از نقص انفس موت سریع آنان و از نقص ثمرات قلت برکت کشت و زرع آنها است
و مقصود از جمله بَشِّرِ الصَّابِرِینَ این است که صابرین را بعد از وقوع این امور بتعجیل خروج و ظهور حضرت قائم عجل اللّه تعالی
فرجه بشارت بده و محمّد بن مسلم که راوي این حدیث است میگوید پس از اینکه حضرت این آیه را تفسیر بخروج قائم آل محمّد
صلوات اللّه علیه و آله نمودند فرمودند:
یا محمد هذا تاویله ان اللّه عز و جل یقول وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ.
10 ) از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل گردیده که آن حضرت فرمودند که چون فرزند بنده مؤمن بمیرد خداوند متعال )
بملائکه میفرماید: قبضتم ولد عبدي: ص: 287
یعنی روح فرزند بنده مرا قبض کردید میگویند آري دوباره میفرماید أ قبضتم ثمرة قلبه یعنی میوه دل او را قبض کردید میگویند
آري میفرماید:
ما ذا قال عبدي بنده من در آنحال چه گفت میگویند حمدك و استرجع یعنی حمد کرد و گفت إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ خداوند
بملائکه دستور میدهد ابنوا لعبدي بیتا فی الجنه و سموه بیت العبد یعنی براي بنده من خانه در بهشت بسازید و اسم آن را بیت
الحمد بگذارید.
11 )عیاشی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که آن حضرت فرمود پیغمبر اکرم فرمودند: چهار فرقه هستند )
که خداوند متعال بهشت را براي آنان نوشته است اول کسانیکه از راه خلوص به کلمه لا اله الا اللّه شهادت بدهند دوم کسانیکه در
مقابل نعمتهاي خداوند الحمد للّه بگویند سوم آنانکه پس از ارتکاب بگناه استغفر اللّه بگویند چهارم مصیبت زدههائی که إِنَّا لِلَّهِ وَ
إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ بگویند.
12 )حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمود کسیکه مصیبتی باو رسیده باشد و هر وقت که یادش آمد و لو پس از مدت بسیار )
طولانی کلمه انا للّه را بگوید خداوند مانند پاداش روز مصیبت را باو عنایت میفرماید:
13 )پیغمبر اکرم فرمودند: هر کس در مصیبتی استرجاع کند خداوند متعال مصیبت او را نیکو گرداند و براي او خلف صالحی قرار )
میدهد تا او را خشنود سازد.
صفحه 149 از 286
14 )امیر المؤمنین علی علیه السّلام در نهج البلاغه میفرماید: گفتار به کلمه انا للّه یعنی ما مال خدائیم و با این جمله به بندگی خود )
اقرار میکنیم و اینکه میگوئیم و انا الیه راجعون اقراري است که ما بزوال و هلاکت خود میکنیم یعنی ما براي مرگ و هلاك
آفریده شدهایم.
ص: 288
تجزیه و ترکیب .... ص : 288
قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.
یاء حرف ندا و کلمه ايّ منادا و هاء هاء تنبیه الذین عطف بیان است براي کلمه ايّ.
قوله تعالی وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ.
کلمه اموات خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه هم میباشد.
قوله تعالی وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ.
لام کلمه لنبلونکم جواب قسم محذوف است و نون آن براي تأکید میباشد و کلمه مِنَ الْخَوْفِ متعلق بفاعل مقدر است متعلّق فعل
بشر صریح نیامده و چون این بشارت بشاراتی را در بردارد که بیش از تصویر و بیان است وصف الصابرین بجاي اشاره و ضمیر
اشعار بحصر و علیّت دارد.
ص: